درباره‌ی شروع رمان‌ها

شروع‌ رمان‌ها و داستان‌ها بعضی‌ به هم جواب می‌دهند و بعضی‌ها یادآور یکدیگر هستند. مثلاً شروع ملکوت خواه‌ناخواه آدم را یاد شروع مسخ می‌اندازد. بعضی‌ها به یک رویداد خیلی خیلی مشخص اشاره می‌کنند مثل خروج کالسکه‌ای از شهر، بعضی‌ها به یک رویداد عجیب، بعضی‌ها هم با نوعی فلسفه‌بافی شروع می‌شوند مثل آنا کارنینا یا روزگار سخت. اما همه این ویژگی‌ را دارند که به طور مستقل هم سرپای خود می‌ایستند و این ظرفیت را دارند که به یاد بمانند و نقل شوند.

نظری به کتاب خروس ابراهیم گلستان

خروس را می‌شود داستانِ ابراهیم گلستانی دانست که در خراب‌آبادی پر از کثافت و تباهی افتاده با مردمانی عقب‌مانده و روشنفکرانی بدطینت که ندادردهنده‌ها را می‌کشند. در این میان تنها اوست که حق دارد و هیچ نقشی و مشارکتی و مشابهتی با آن‌چه بیرون از خودش در جریان است ندارد.

مجله‌ای برای شش نفر

ما پنج نفریم. من، سردبیرمان، منشی، معلم و سرمایه‌دار. مجله‌ای در می‌آوریم به زبانی که تعداد اندکی آن را می‌دانند. اگر قدیم ها بود پیدا کردن چاپ‌خانه‌ای که حروف این زبان را داشته باشد و بتواند مطالب ما را حروف‌چینی کند مشکل می‌شد، امّا امروز با جهانی شدن تکنولوژی و چاپ کامپیوتری دیگر نیازی به حروف مخصوص و چاپ‌خانه مخصوص نیست و مجله‌مان را در هر چاپ‌خانه‌ای می‌توانیم در بیاوریم. یادم رفت بگویم، اسم مجله‌مان […]

آخرین داستان چخوف

انقلاب چون عشق آخرین داستان کوتاهی که چخوف نوشته «عروس» نام دارد. این داستان هم در مجموعه آثار او به ترجمه‌ی سروژ استپانیان هست و هم در کتاب درباره‌ی عشق (نشر نو، ۱۳۹۷) به ترجمه‌ی رضا امیررحیمی گنجانده شده است. چخوف این داستان را در سال ۱۹۰۳ نوشته است، یعنی یک سال پیش از مرگش. داستان درباره‌ی زن جوانی است در شهرستانی کوچک که نامزد کرده و قرار است به‌زودی عروسی کند. مردی به نام […]

بغل کردن یا بغل نکردن؟ با نگاهی به قصه‌ای از فریبا وفی

چاپ سوم مجموعه قصه‌های فریبا وفی به نام بی باد، بی پارو را تازگی خواندم. در این کتاب داستان بسیار کوتاهی هست درباره بغل کردن. خانم صدری که تازه از آمریکا آمده راوی داستان را که عادت ندارد نزدیکانش را بغل کند شماتت می‌کند که چرا مادرش را بغل نمی‌کند و درباره فواید بغل کردن داد سخن می‌دهد. بالاخره راوی که به قول خودش چهل سال است مادرش را بغل نکرده، تصمیم می‌گیرد با این […]