توی سر، نه موی سر

 در خیابان سی تیر امروز و قوام سلطنه سابق، کمی که از خیابان جمهوری یا نادری سابق بالاتر بروی، در سمت راست خیابان، چسبیده به کلیسای مریم مقدس ارامنه، ساختمان سه طبقه‌ای هست که زمانی دبیرستان بود، مدرسه‌ای که می‌رفتیم: دبیرستان «کوشش» یا آن طور که اسم کاملش بود «کوشش داوتیان». در واقع اسم اصلی مدرسه به نام یکی از بنیانگذارانش «داوتیان» بود، امّا گویا وزارت فرهنگ گفته بود مدرسه باید اسم فارسی داشته باشد […]

خیابان پشت پرده

از صدای داد و بیداد بچه محصل‌هایی که از پشت پنجره می‌گذشتند چشم‌هایش را باز کرد. پشت پرده، خیابان بیدار بود. صدای رفت و آمد و بوق اتوموبیل‌ها زیاد شده بود. گوشه پرده‌ را که کمی باز شده بود بست. پشت این پرده‌ آدم‌ها می گذشتند، بچه‌ محصل‌ها شوخی‌کنان به مدرسه می‌رفتند، تصادف می‌شد و راننده‌ها به هم فحش می‌دادند، اما او پرده را کنار نمی‌زد که آنها را ببیند، دنیای پشت پرده برای او […]

پاکسازی

وقتی سر نمایش آنتیگونه سوفوکل، همان اوائل نمایش، دو گربه از جایی میان تیرهای فلزی بالای سر بازیگرها روی صحنه پریدند و اجرای نمایش را به هم ریختند، کسی فکر نمی‌کرد این حادثه آغاز بحرانی باشد که تمام شهر را فرا خواهد گرفت. وقتی دو گربه‌ انگار از غیب پریدند درست وسط آنتیگونه و خواهرش، دخترهایی که نقش آنها را بازی می‌کردند دیالوگ‌های‌شان را نیمه‌کاره رها کردند، جیغ کشیدند و سراسیمه از صحنه بیرون دویدند. […]

زندگی نامه مادرم

از هیچ تصویری به قدر تصویر زنی که در حالی که بدنش در تب می‌سوزد، کهنه خیس به دست نشسته و موزاییک‌ها را می‌شوید و در چهره‌ خسته‌اش می‌خوانی از این کار احساس غرور می‌کند نفرت ندارم: تصویر مادرم.  یک آزمایش علمی جدید: شامپانزه‌ای را با بچه‌اش در اتاقی دربسته می‌گذارند و کف اتاق را به تدریج گرم می‌کنند. شامپانزه و بچه‌اش جست و خیز می‌کنند تا پاهایشان هرچه کمتر با کف اتاق در تماس […]

تنهایی

روز ۸ آذر سال ۱۳۷۶ تیم ملی فوتبال ایران در آخرین لحظات با تیم ملی استرالیا مساوی کرد، و به مسابقات جام جهانی راه پیدا کرد. بلافاصله بعد از پیروزی نتیجه مساوی و اعلام ورود تیم ملی ایران به مسابقات جام جهانی، حدود ساعت چهار بعد از ظهر، مردم در خیابان‌های تهران به راه افتادند و با پخش شیرینی و زدن بوق ماشین‌ها به شادمانی پرداختند. شادی مردم ساعت‌ها ادامه یافت و در جاهایی به […]