شروع رمانها و داستانها بعضی به هم جواب میدهند و بعضیها یادآور یکدیگر هستند. مثلاً شروع ملکوت خواهناخواه آدم را یاد شروع مسخ میاندازد. بعضیها به یک رویداد خیلی خیلی مشخص اشاره میکنند مثل خروج کالسکهای از شهر، بعضیها به یک رویداد عجیب، بعضیها هم با نوعی فلسفهبافی شروع میشوند مثل آنا کارنینا یا روزگار سخت. اما همه این ویژگی را دارند که به طور مستقل هم سرپای خود میایستند و این ظرفیت را دارند که به یاد بمانند و نقل شوند.
دسته: ادبیات
معرفی کتاب «نخل و همسایهها»
پشت جلد کتاب میخوانیم: «همان وقت که احمد محمود در این سوی رود همسایهها را مینوشت، غائب طعمه فرمان، رماننویس صاحبسبک و بنام عراقی، در آن سو در کار نوشتن نخل و همسایهها بود. آن دو بیآنکه یکدیگر را بشناسند، از رنجهای روزگار خود مینوشتند … » البته این همزمانی دقیق نیست. کتاب همسایهها در سال ۱۳۵۳ منتشر شده است و کتاب نخل و همسایهها در سال ۱۳۴۵، کماکان میتوان گمان کرد که دو نویسنده تقریباً همزمان روی اثرشان کار میکردند، چرا که نخستین نگارش همسایههای محمود گویا ده سال زودتر آماده بوده و شاید او در همان زمان که طعمه فرمان کتابش را مینوشته مشغول کار روی همسایهها بوده است. اما تفاوت مهمتر چیز دیگری است. نویسندهی عراقی کتابش را نه در آن سوی رود، بلکه در جایی خیلی دور نوشته است، در مسکو …
نگاهی به رمان «پولین» آلکساندر دوما
سرنوشت پولین، زن جوانی که نخستین رمان آلکساندر دوما عنوان خود را از نام او گرفته، توسط سه راوی اول شخص تعریف میشود: یک داستان تودرتوی واقعی. این ساختار تودرتو به نظر پیچیده میآید، اما نگران نباشید. آلکساندر دوما قصهگوی قهاری است و طور ماجرا را پیش میبرد که هیچ گیج نمیشوید و خوب میتوانید رویدادها و روابط آدمها را دنبال کنید.
نگاهی به رمان «رازهای سرزمین من» نوشتهی رضا براهنی
اگر بخواهیم این رمان ۱۲۷۰ را صفحهای توصیف کنیم، اول باید بگوییم بدنه اصلیاش، حدود ۷۵۰ صفحه از آن (صص ۳۰۹-۱۰۵۷) که فصلی است با عنوان «نقل حسین میرزا»، سرگذشت حسین تنظیفی است؛ مترجم مستشاران نظامی آمریکا در آذربایجان در اوائل دههی چهل شمسی، که ناخواسته در جریان قتل یکی از افسران مستشاری به دست تعدادی از گروهبانهای ایرانی قرار میگیرد و به حبس ابد محکوم میشود. سرگذشت حسین تنظیفی با آزادی او همراه زندانیان سیاسی در سال ۱۳۵۷ ادامه پیدا میکند و رویدادهایش به موازات رویدادهای انقلاب در تهران رخ میدهند.اما سیصد صفحهی اول کتاب در فضای کاملاً متفاوتی میگذرد.
هوش مصنوعی و ادبیات
چشمها دریچههای روح آمیزاد هستند. راههای بیشماری برای توصیف چشمها وجود دارد. اول خصوصیات آشکار چشمها مثل رنگ ــ آبی، سبز، خاکستری، سیاه، … ــ را توصیف کنید. بعد شکلشان را شرح دهید ــ گرد، بادامی، باریک. به شکل و ساختار کلی آن دقت کنید، از ابروها گرفته تا پلکها. شرح دهید که چشمها چگونه در صورت کاراکتر جا گرفتهاند ــ در عمق، دور از هم، نزدیک هم. حرکات مخصوصی برایشان در نظر بگیرید که بیانگر احساسات کاراکتر باشند. بگذارید کاراکتر پلک بزند، چپ نگاه کند، خیره شود، چشمهایش برق بزنند.