دیالوگ‌های بامزه کیارستمی

یکی از عوامل جذاب فیلم‌های کیارستمی دیالوگ‌هایی جالب، بامزه و طنزآمیزی است که گاه می‌شنویم. برخی از دیالوگ‌ها واقعاً پیش‌پاافتاده‌اند. در آخرین باری که کلوزآپ را دیدم، این دیالوگ نظرم را جلب کرد.
کیارستمی در پاسگاه ژاندارمری از یکی از دو سربازی که سبزیان را دستگیر کرده‌اند درباره سبزیان سئوال می‌کند. سرباز معتقد است آدم حتی اگر دزدی و کلاهبرداری هم می‌کند باید قیافه‌ای داشته باشد. کیارستمی می‌گوید پس قیافه نداشت، و پس از تأیید سرباز با لحنی طعنه‌آمیز نتیجه‌گیری می‌کند که “پس بدون قیافه بود”. این گونه دیالوگ‌های زنده و “جالب” و اندکی تحقیرآمیز، حقیقتاً چه چیزی نکته بکری در خود دارند؟
در زندگی ادامه دارد … پسربچه به پدرش که اتوماتیک‌وار می‌گوید “هر راهی بالاخره به جایی ختم می‌شود”، می‌گوید “پس بن‌بست چیه؟” در نگاه نخست نکته بکری است. نشان می‌دهد که چطور به طور خودکار چیزهایی می‌گوییم، بدون اینکه به معنای آن بیندیشیم. به خودکار شدن زندگی بزرگسالان اشاره می کند دربرابر نگاه نیاموخته‌تر، معتادنشده و در نتیجه بکرتر کودکان. اما تأمل بیشتر نشان می‌دهد که در عین حال این نکته چندان ژرفایی هم ندارد. جذابیت آن به خاطر تیزبینی آن است تا بیان حقیقتی مهم. واقعیت این است که حرف پدر برای از سر باز کردن بچه است. به اصطلاح زبانشناس‌ها یک کنش زبانی است که هدف پراگماتیک آن مهم‌تر است تا معنای ارجاعی الفاظ آن. سخنی است از سر کلافگی برای رها شدن از پرسش‌های کودک. واقعاً چنین نیست که گوینده این حرف بیندیشد همه راه‌ها به جایی ختم می‌شوند و بن‌بستی وجود ندارد.

در زیر درختان زیتون حسین استدلال می‌کند که اتفاقاً خوب است که او بی‌سواد است و طاهره باسواد، چون اگر باسواد با باسواد ازدواج کند و بی‌سواد با بی‌سواد، بی‌سوادها بی‌سواد باقی می‌مانند و باسوادها باسواد. [یا استدلالی در این مایه‌ها] این استدلال‌ها موجب خنده تماشاگران می‌شود. اما کاملاً روشن نیست که خنده بیننده به معنای مسخره کردن حسین است یا به زیرکی او می‌خندد. به هر رو این حرف‌ها هم مانند حرف‌های پسربچه کارگردان فیلم از تیزبینی حسین (و تیزبینی فیلمساز) حکایت می‌کنند؛ از نگاه کردن به مسئله از منظری نامتعارف؛ از توجه دادن به استدلالی خلاف استدلال معمول که در ضمن کاملاً منطقی هم می‌نماید. باز یک جور افشاگری اتوماتیک شدن استدلالات روزمره ما. اما آیا در این حرف‌ها ژرفا و حقیقتی وجود دارد؟ آیا اینکه عموماً می‌اندیشیم بهتر است زن و شوهر از نظر سطح سواد و فرهنگ با یکدیگر تناسب داشته باشند، حرفی است نیاندیشیده و بی‌پایه.
در این فیلم‌ها چه بسا تیزبینی، جذابیت ناشی از نگاه کردن از زاویه‌ای بدیع به موضوع را با عمق و ژرفا اشتباه می‌گیریم.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *