نشانه‌شناسی و نقد: نمونه حوض نقاشی

مطلبی که هفته گذشته درباره نشانه‌شناسی غذا و معماری و ترافیک و … در فیلم حوض نقاشی نوشته بودم (نشانه شناسی پیتزا و کتلت و … )  واکنش‌هایی داشت که مرا متوجه یک مشکل اساسی در این نوع نوشته‌ها کرد؛ منظورم نوشته‌هایی است که یک دستگاه نشانه‌شناختی هر چند محدود در یک فیلم یا رمان کشف و آن را توصیف می‌کنند. متوجه شدم برخی‌ها انگار گمان برده بودند که من نیز نگاه سنت‌گرای سازندگان فیلم را تائید می‌کنم، در حالی که به نظر من، اگر بتوان در فیلمی مقدار معتنابهی نشانه‌ها و نمادهای دوتایی یافت (کتلت در برابر پیتزا / آپارتمان در برابر حیاط / غذا خوردن روی زمین در برابر غذا خوردن دور میز /  فقر در برابر غنا / …) و اگر یک فیلم یا آثار یک هنرمند پر از این‌ها باشد، این اصلاً اعتباری برای هنرمند نیست، بلکه از نگاهی تقلیل‌گرا حکایت می‌کند که می‌خواهد پیچیدگی‌های واقعیت را به الگوهای ساده همه‌فهم تقلیل دهد. اتفاقاً مازیار میری، آگاهانه یا نه خودآگاه، گویی متوجه خطر تقلیل‌گرایی و ساده‌سازی بیش از اندازه بوده است، و در جاهایی از مقتضیات دستگاه نشانه‌های دوتایی عدول کرده و انسجام این دستگاه نشانه‌ای ساده را به هم زده است. مثلاً ثروتِ خانواده دارای فیلم، خیلی اغراق‌شده‌ای نیست، کما این که پدر خانواده از بیکاری رنج می‌برد. امّا به نظر من در نهایت الگوی “شیوه زندگی سنتی و نداری خوب” در برابر “شیوه زندگی امروزی و دارایی بد” مسلط است. نکته دیگری که مازیار میری را در غلتیدن به ساده‌سازی افراطی باز می‌دارد حس همدلی نسبت به آدم‌هایش هست. هم در حوض نقاشی و هم در سعادت آباد، آدم‌ها در هر سوی خط فاصل سنت – مدرنیزم که جای گرفته باشند، مستحق همدلی و دلسوزی‌اند.به هر رو، تقلیل‌گرایی فیلم باعث شده موضوع معلولیت ذهنی قهرمانان آن به طور مستقل مورد توجه قرار نگیرد. هیچ تلاشی برای دیدن دنیا از دید آن‌ها نشده است. معلولیت آن‌ها در خدمت دو چیز است. یکم: تاکید مضاعف بر نداری (آن‌ها حتی سلامت روانی هم ندارند). دوّم: تشدید موقعیت مخاطره‌آمیز آن‌ها در شهر. با اندکی تغییر، یک زوج غیرمعلول هم می‌تواند در ساختار روایی فیلم جایگزین آن‌ها شود. زوج فقیری که بچه‌شان از فقر پدر و مادرش خجالت می‌کشد.

فیلم‌هایی که بر تقابل‌های دوتایی ساده‌شده استوارند به درد آموزش می‌خورند. فیلم حوض نقاشی هم فیلم خوبی است برای توجه دادن جامعه به زندگی معلولان ذهنی و تشویق خود آن‌ها به تشکیل خانواده و تلاش برای زندگی. امّا این خوش‌بینی با ساده‌سازی و دست کم گرفتن موقعیت دشوار این آدم‌ها و ظلمی وجودی که در حقّ آن‌ها اعمال شده، به دست آمده است.

امّا سرانجام چه؟ خواننده بی‌حوصله لابد می‌پرسد بالاخره نظرت راجع به حوض نقاشی چیست؟ فیلم خوبی است یا فیلم بدی؟ خُب، اگر این طور نگاه کنیم باید نمره بدهیم. من به حوض نقاشی از بیست دوازده یا سیزده می‌دهم. نمی‌توانم با دیدگاهش موافقت کنم، خوش‌بینی‌اش ساده‌انگارانه است، امّا از فصل‌هایی دارد که با امکانات سینمایی ــ میزانسن، تدوین، صدا ــ حسّی واقعی از ناامنی ایجاد کرده است. به طور کلّی، مجموعه نشانه‌های دوتایی یک فیلم باید به مثابه استخوان‌بندی آن تلقی شوند و آشکار است که یک فیلم در استخوانبندی آن خلاصه نمی‌شود؛ گوشت و خونی دارد که روی این استخوانبندی سوارند و آن را پر می‌کنند. و در نهایت این گوشت و خون هستند که داوری ما درباره ارزش زیبایی‌شناختی فیلمی را معین می‌کنند. فصل مترو و شهر بازی حوض نقاشی با مهارت و استادانه ساخته شده و احساس ناامنی مادرانه مریم را خوب القا می‌کند. بازی‌های نگار جواهریان و شهاب حسینی در این فیلم از تعادلی برخوردارند برخوردارند که آسان به دست نمی‌آید: آن‌ها با بازی فیزیکی‌شان می‌توانند به عنوان معلولان ذهنی باورپذیر باشند، امّا حدّی را رعایت می‌کنند تا به سبب ناتوانی‌های‌شان غیرقابل‌فهم نباشند هیچ، دوست‌داشتنی هم باشند. بازی فرشته صدر عرفایی را هم همیشه دوست دارم. این‌ها کافی است تا از اینکه به تماشای فیلم نشسته‌ام ناراضی نباشم. و این البته یک رضایت مشروط است. و راستش در این سال و سال آدم دیگر به ندرت فیلمی را دربست می‌پذیرد. چند وقت پیش درباره فیلمی نوشته بودم فلان سکانس درخشانش کافی است تا به آن پنج ستاره بدهم. دوستی تذکر داده بود که این استدلال بی‌ربطی است. برای من این طور نیست. اگر گوشه‌هایی، عناصری، اندیشه‌های بکری، تم‌های تازه‌ای، تیزبینی‌هایی، طنزهایی، را در فیلمی ببینم، فیلم از دید من نمره قبولی می‌گیرد و دیگران را به دیدنش ترغیب می‌کنم و در عین حال درباره عیب‌ها، ساده‌سازی‌ها، عدم انسجام و قسمت‌های بدش نقد منفی می‌نویسم.

One thought on “نشانه‌شناسی و نقد: نمونه حوض نقاشی

  1. تا حدود زیادی جوابم را گرفتم. به نکاتی زیاد دیگری هم اشاره کردید که واقعا دوست داشتم منتقدی به آنها بپردازد. در تاثیر این حرفتان : “اگر گوشه‌هایی، عناصری، اندیشه‌های بکری، تم‌های تازه‌ای، تیزبینی‌هایی، طنزهایی، را در فیلمی ببینم”. در مورد این فیلم هم می‌شد به رابطه‌ی پسر با خانواده‌اش، خواستن بچه‌ی خانواده‌ای دیگر شدن، که خودش حرف تازه‌ای شاید نباشد ولی در شرایط حال تیزبینی مهمی است، اشاره کرد. جایی که مادر میگوید:” خب تو هم می‌خوای زنت خانم ناظم باشه؟ “. موقعیت‌هایی که مرد مدام برای کتک‌کاری سرزنش می‌شود. این‌ها همه نشانه‌ی وجود احساسی از بدبودن در این آدم‌ها است. که شاید با همبسگی و سازگار بشود از بین‌اش برد.

پاسخ دادن به علی صداقت لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *