در ستایش حکایت‌های پندآموز

هر بار که کسی را می‌بینم که بر فرصتی که از دست داده غصه می‌خورد یاد این حکایت می‌افتم. حکایتی که موضوعش اندرز است و مثل همه حکایت‌ها نتیجه‌گیری اخلاقی‌ دارد، یعنی خود اندرزی است. به یاد می‌آورم در دوره دبیرستان به شدّت از پند و اندرز بدم می‌آمد. دوستی داشتم که پخته‌تر از سنش بود و یک روز به من گفت “کمی نصیحتم کن، به نصیحت احتیاج دارم”. سخت به او توپیدم که “این حرف‌های احمقانه چیه می‌زنی”. و امروز می‌فهمم که حرفش شاید خیلی نوجوانانه نبود، امّا درست بود. همه ما گاهی به نصیحت نیاز داریم و ادبیات پندآمیز همه ملّت‌ها بسیار غنی است. این اندرزها چکیده تجربه زندگی هستند که در قالب روایت‌های جذاب برای ما به یادگار مانده‌اند. و این حکایت تنها نمونه‌ای است از این دریای بیکران حکمت گذشتگان.

صیاد و چکاوک

صیادی چکاوکی شکار کرد.

چکاوک از صیاد پرسید: می‌خواهی با من چه کُنی؟

صیاد گفت: سرت را می‌بُرم و می‌خورمَت.چکاوک گفت: می‌بینی که فربه نیستم و نمی‌توانم سیرت کنم. امّا اگر مرا رها کنی سه اندرز به تو خواهم داد که برایت‌ مفیدتر می‌تواند باشد تا خوردن من. اندرز نخست را زمانی که در دستان توام می‌گویم. اندرز دوّم را زمانی که بر شاخ درخت باشم و اندرز سوّم را آن گاه که در بر سنگ نشسته باشم.

مرد خوشحال شد و گفت: باشد.

چنین گفت و چکاوک در دستان او بود.

پرنده گفت: اندرز اوّل: بر آنچه از دست رفته است اندوه مخور.

مرد او را رها کرد. چکاوک پرید و بر شاخ درخت نشست و گفت:

اندرز دوّم: امر غیرممکن را باور نکن!

آن گاه پرید و بر کوه نشست و گفت:

بدبخت! اگر مرا می‌کشتی در چینه‌دانم سنگ گرانبهایی می‌یافتی به وزن بیست مثقال.

مرد ناراحت شد. لب خود را گاز گرفت و آهی کشید. امّا به روی خود نیاورد و گفت:

خُب، حالا اندرز سوّم را بگو.

پرنده کوچک گفت:

تو اندرز اول و دوم را فراموش کردی، چه فایده اندرز سوّم را به تو بیاموزم؟

مرد سخن او را باور نکرد و با پریشانی پرسید:

چه می‌خواهی بگویی؟

چکاوک گفت:

به تو نگفتم بر آنچه از دست رفته است اندوه مخور؟ امّا تو برای از دست دادن سنگ گرانبهایی که گفتم در شکم دارم، غصه خوردی. و مگر نگفتم که امر محال را باور نکن. اگر هر چه گوشت و استخوان دارم روی هم بگذاری بیست مثقال نمی‌شود، چطور ممکن است جواهری بیست مثقالی در چینه‌دان داشته باشم.

منبع: الجدید فی‌الانشاء العربی، حنّا فاخوری  (به نقل از الشّریشی، ۶/۲۹ ـ ۳۰)

از کتاب قرائت عربی دانشگاه پیام نور (دکتر سید محمد حسینی)

One thought on “در ستایش حکایت‌های پندآموز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *