نقدی بر فیلم “در فاصله دو کوچ” / بهزاد خسروی

چندگانه گی هویت مهاجر

 در نگاه اول فیلم در فاصله دو کوچ را میتوان در فیلمِ پرتره نامید. فیلمی که سعی در نمایش زندگی و آثار آزاد ماتیان شاعر ارمنی زبان ساکن اصفهان دارد. شاعری که در کنار سرودن شعر، استاد زبان ارمنی در دانشگاه اصفهان است و در اوقات فراغت خود مجسمه های چوبی کوچک می‌سازد. نوشتنش به شعر محدود نمی‌شود و از ادبیات عامیانه برای نمایشنامه‌های مردم پسند تا ترجمه متون ادبی فارسی به ارمنی و ارمنی به فارسی، گسترده است. صدای خوبی دارد و به گفته خودش در فیلم، تنها کاری که نکرده انتشار آلبوم موسیقی است.

اما به نظر من فیلم دارای جنبه های مهم تری از نمایش پرتره آزاد ماتیان است. به کلامی دیگر، طبقه بندی این فیلم در گونه چهره نگارانه، شاید کم بینیِ ماهیت اصلی این فیلم باشد.فیلم در فاصله دو کوچ  از معدود فیلم هایی است که اقلیت ارمنی را بازنمایی می کند. اقلیتی که سابقه همزیستی اش در ایران از قرن هفدهم میلادی و در زمان شاه عباس از منطقه جلفای جدید آغاز شده و تا هم اکنون ادامه داشته است. تاریخی که فیلم به اختصار از آن یاد می کند. اما متأسفانه این همزیستی چندین صد ساله در ساختار بازنمای سینمای مستند حضوری نداشته است. آزاد ماتیان بهانه ای است برای صافاریان که کلیشه های موجود در مورد اقلیت ارمنی در جامعه ایران را به چالش بکشد. کلیشه هایی که پس از بیش از ۴۰۰ سال همزیستی گویا قصد تغییر ندارد و همواره بر وجود خود تأکید می کند. وجود این کلیشه ها از دو منظر قابل بررسی است: اول عدم توجه جامعه اکثریت و فقدان بازنمایی آن در رسانه های عمومی و گروهی نه فقط در قالب «آن دیگری».

نکته دوم را می توان به خود جامعه ارمنی ایران نسبت داد. اقلیتی که در نمایش خود به اکثریت، قرارگیری در حیطه امن کلیشه را ترجیح داده است.

فیلم این کلیشه یکدست جامعه ارمنی را به چالش می کشد. آزاد روشنفکری چپگرای فعال در دوران انقلاب ایران و بعد از آن بوده است. ارمنستان بر اساس گفتار فیلم وطن معنوی آزاد بوده است که اعتبار خود را به واسطه جزئی از مجموع اتحاد جماهیر شوروی بودن داشته است. چپگرایی آزاد و درگیری اش با گروه دیگری از ارامنه حتی به سوء قصد به جان او منجر شده است؛ روایتی که به خودی خود تصویر چندگانه ای از جامعه اقلیتی نمایش می دهد.

در فاصله دو کوچ بدون ابراز مستقیم در روایت فیلم، چند گانه گی هویت مهاجر را نمایش می دهد. چند گانه گی ای که شاید بتوان در تعریف کلی به عنوان هویت اصلی جوامع و فرد دور از وطن (دیاسپورا) شناخت. آزاد در قسمتی از فیلم کلمات غربت، آواره گی و مهاجرت را در کنار هم در معنای یکسان قرار می دهد. شخصیتی که هویت خود را از تجربه زیستی از مکانی می گیرد که اتفاق او را در آنجا قرار داده است. چه بسا اگر پروژه نرگاقت و بازگشت ارامنه به ارمنستان ادامه می یافت، آزاد در مکانی دیگر تجربه متفاوتی می داشت. آزاد در میان این کوچ ها، غربت و ناکجاآباد، هویت چندگانه خود را در قالب ادبیات ابراز کرده است.

صافاریان با خرده تاریخ نگاری خود، ارتباطی میان فرد و جامعه، خرد و کلان ایجاد می کند. خرده تاریخ نگاری که به نظر مهمترین شکل برای به چالش کشیدن هر نوع کلیشه در بازنمای اقلیت را دارد.

نکته ضروری دیگر در مورد فیلم در فاصله دو کوچ کیفیت تصویری آن است. فیلم کیفیت خوبی از منظر تکنیکی ندارد. کیفیت دوربین در حد بسیار معمولی است. مشابه ویدئوهای خانگی در برخی موارد نقطه فوکوس موضوع اصلی نیست. صدا توسط میکرفون دوربین ضبط شده است. نورپردازی خاصی انجام نشده و به نور محیط بسنده شده است. در یک کلام کیفیت فیلم بد است. اما این کیفیت به ظاهر بد به عنوان عنصر اصلی این گونه فیلمسازی می تواند قلمداد شود. کیفیتی که خود را از کیفیت فیلمبرداری، صدابرداری و نورپردازی می رهاند و بار اصلی را بر دوش مفهوم و روایت فیلم می گذارد. روایتی که در تدوین، خود را نمایش می دهد. در حقیقت کیفیت بد در این گونه فیلمسازی نه فقط شکلی جدید از زیباشناسی و ارتباط آن با مفهوم اثر را نمایش می دهد، بلکه شاید ضرورتی است که با خوش کیفیتی از بین می رود.

در فاصله دو کوچ فیلمی یکدست است که موضوعِ در حاشیه مانده ای را با شکل نمایش غیر رسمی ابراز می کند. شیوه ای که در بیان حاشیه نگارانه خود، موضوعی ضروری از جامعه کنونی ایران را بازنمایی می کند که از منظر تاریخی، در شکل رسمی و غیر رسمی آن، به محاق رفته است؛ بازنمایی یک اقلیت ایرانی.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *