تاملاتی درباره تصویرهای یازده سپتامبر

از این چهره چه می‌فهمید؟

این روزها به مناسبت دهمین سالگرد عملیات تروریستی یازده سپتامبر ۲۰۰۱، رسانه‌ها پر از تصویرهای این واقعه هستند. دقت در تصویرهای به جا مانده از این روز، یک مورد استثنایی را در فیلم‌های خبری نشان می‌دهد و آن این است که لحظه اصلی حادثه بر روی تصویر ضبط شده است. برخورد نخستین هواپیمای پرواز شماره ۱۱ آمریکن ایرلاینز  به برج شمالی را دوربین موبایلی ثبت کرده است و برخورد هواپیمای پرواز یونایتد ۱۷۵ به برج جنوبی چون زمانی اتفاق افتاده است که همه کانال‌های تلویزیونی سرگرم پوشش خبری انفجار برج نخست بودند، با کیفیت بهتر در تصاویر متعددی ثبت شده است. دقت در این تصویرها چند نکته را روشن می‌کند:

ـ بیشتر تکه فیلم‌های خبری (مستند) فاقد لحظه اصلی‌اند. لحظه اصلی ماجرا معمولاً ضبط نمی‌شود. آن چه ضبط می‌شود قبل و بعد آن هستند. مثلاً برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در روزهای عادی و بعد تصویرهای فرو ریختن برج‌ها و هفته‌های بعد تصویر خرابه‌ها و آواری که هنوز دود می‌کند و امروز جای خالی برج‌ها. این مورد استثنایی است که تصویر لحظه اصلی رویداد نیز ضبط شده است.
ـ آیا این تصویرها سندهای مهمی هستند؟ از یک نظر، بله. می‌دانیم که این حادثه تاثیر تعیین‌کننده‌ای در تحولات یک دهه بعد از رخداد داشت و آثار و عوارض آن هنوز ادامه دارد. پیش از آن رویدادهای زیادی در کار بوده‌اند تا آن انفجار روی داده است و بعد از آن نیز اتفاقات زیادی افتاده است، امّا هر بنی بشری مشتاق است خود آن لحظه را ببیند. صحنه برخورد هواپیما به برج گویی نقطه تقاطع تحولات پیش و پس از خود است و همه آن‌ها را در خود دارد. به این معنا سندی است تصویری از لحظه‌ای تعیین‌کننده در یک فرآیند تاریخی. امَا اگر مقصود از سند این باشد که به ما کمک کند به پرسش‌هایی از این دست پاسخ دهیم که چه کسانی این رویداد را سازماندهی کرده‌اند، کار چندانی از این تصویرها برنمی‌آید.
 ـ این تصویرها تقریباً هیچ به درد تحلیل وقایع نمی‌خورند. به درد آنچه از نظر روانشناسی بر آدم‌ها گذشت نیز نمی‌خورند. چیزهایی که این تصویرها درباره‌شان خاموش‌اند، بسی بیشتر از چیزهایی که درباره‌شان سخن می‌گویند. اخیراً فیلم مستندی دیدم که در آن تعدادی از مسئولین رده بالای حکومت آمریکا، از جمله کاندولیزا رایس مشاور امنیتی جرج بوش، رامسفلد وزیر دفاع او، یا در رده‌ای دیگر رئیس سازمانی که ترافیک هوایی آمریکا را کنترل می‌کند، آتش‌نشان‌هایی که برای نجات قربانیان قرار بود صد طبقه برج را بالا بروند، رئیس دفتر بوش که باید خبر را به رئیس جمهور می‌داد، درباره موقعیت دشواری که در آن روز با آن روبه‌رو بودند حرف می‌زنند. این حرف‌ها چیزی است که اکنون از آن روز به یاد می‌آورند. آیا واقعاً آن روز در سرشان چه می‌گذشته است؟
تصویرهای آن روز تنها رویه بیرونی رویدادها هستند و درباره زیر پوست و پشت چهره آدم‌ها چیزی ندارد بگویند. در فیلم یادشده بخشی از آن رویدادها بازسازی شده بود. و بازسازی یعنی دیگر نه فاکت که فیکشن. نه واقعیت که تخیل (داستانسرایی).
ـ تکه فیلم‌های روز یازده سپتامبر ۲۰۰۱  اهمیت سمبلیک پیدا کرده‌اند. تصویر فروریختن آسمانخراش‌های سازمان مرکز جهانی به نماد آسیب‌پذیری نظام سرمایه‌داری و ابرقدرت آمریکا بدل شده‌اند. زدن پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا نیز بی‌کفایتی نظام دفاعی آمریکا را نشان داد. همه فیلم‌ها و نوشته‌هایی که بعدها منتشر شد بر هرج و مرج و ناتوانی سیستم دفاعی آمریکا گواهی می‌دهند. تصویرهای برخورد هواپیما به برج و انفجار مهیبی که در پی آن رخ داد در نمای عمومی گویی یکجا این معنای سمبلیک را در خود ذخیره دارد.
ـ در زمان اتفاق، بوش رئیس جمهور وقت آمریکا، از مدرسه‌ای در فلوریدا بازدید می‌کرد و در یکی از کلاس‌ها داشت با بچه‌ها و معلم‌شان صحبت می‌کرد. یک تصویر فوق‌العاده وجود دارد از لحظه‌ای که رئیس دفتر بوش خبر را در گوش او پچپچ می‌کند. بعد از دور شدن او، بوش به صحبت خود با بچه‌های مدرسه ادامه می‌دهد. برای تصویربرداری که این تصویرها را می‌گرفت، این فیلم‌ها اهمیتی نداشتند، امّا امروز با تصویرهای لحظاتی استتثنایی روبه‌رو هستیم. سندیت این تصویرها در چیست؟ مردی وقتی خبر هولناکی شنیده است و قرار است بروز ندهد چهره‌اش چه شکلی می‌شود؟ خیلی هم طور خاصی نمی‌شود. اگر نمی‌دانستیم این لحظه چیست، از آن تصویرها چیز خاصی در نمی‌یافتیم. سندیت و تکان‌دهنده‌گی این تصویر اتفاقاً در این است که چهره چیز زیادی درباره درونیات آدم‌ها نشان نمی‌دهد.
ـ شنیده‌اید می‌گویند بهترین فیلم‌های مستند همین تصویرهای خبری زنده هستند. این البته درست نیست. این‌ها فیلم، به مفهوم اثری ساخته شده و تدوین شده نیستند، این‌ها تکه‌ فیلم‌هایی هستند که در فیلم‌های آینده مورد استفاده قرار می‌گیرند یا، مهم‌تر از آن، مستقلاً، با کارکردی شبیه عکس، منتها متحرک و مدّت‌‌دار، به عنوان نماد لحظاتی تاریخی به شیوه‌ای زنده و ملموس، به نحوی که اگر فیلم نبود هرگز باقی نمی‌ماندند، عمل می‌کنند. از این منظر دارای کیفیتی خنثی هستند، که هرکس می‌تواند در فیلمی با تدوین، افزودن موسیقی و کلام، به دلخواه خود آن‌ها تفسیر کند. به هر رو این تصویرها نقش مهمی در فرهنگ بصری جامعه بشری پیدا می‌کنند و آیندگان زمان ما را با آن‌ها خواهند شناخت.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *