داستان گیومه

گیومه که معرف حضورتان هست؟ یکی از نشانه‌های مشهور نقطه‌گذاری (یا سجاوندی) در زبان فارسی که مثل بیشتر نشانه‌ها در دوران جدید از زبان‌های اروپایی وام گرفته شده است. اما معنی این گیومه چیست؟ گیومه را یکی برای نقل مستقیم حرف‌های آدم‌هایی که درباره‌شان می‌نویسیم به کار می‌بریم و دیگر برای این که نام کتاب‌ها و مقاله‌ها و مکان‌ها و غیره را از باقی متن متمایز کنیم. در داستان‌ها گفت‌وگوهای شخصیت‌ها را درون گیومه می‌نویسند: نگاهی به عکس روی دیوار انداختم و گفتم: «یادته؟». سرش را پایین انداخت و گفت: «نه اصلاً یادم نیست». این طوری نویسنده می‌خواهد بگوید که آن چه بین گیومه‌ها آمده، عین حرف‌های شخصیت داستان است و این مجوزی است که آن حرف‌ها را به زبان محاوره بنویسد، به جای «یادت هست؟» بنویسد «یادته؟» اوائل که نوشتن به زبان محاوره هنوز جا نیافتاده بود، تا زمان درازی، داخل گیومه و بیرون گیومه راهی بود برای جدا کردن زبان محاوره و زبان ادبی رسمی.

معنی دیگر گیومه این است که ما عین کلمات گوینده را به کار می‌بریم، این عین حرف خودش است و ما فقط داریم نقل می‌کنیم. یک جور اعلام برائت از محتوا و خوب و بد و درست و نادرست آن چه وسط این دو نشانه آمده است. اما اگر قدری فکر کنیم می‌بینیم این تمایز خیلی معنی نمی‌دهد. در همان مثال بالا از کجا معلوم که نویسنده (یا راوی) کاملاً یادش مانده عین حرف‌های آدم‌های چه بود. مگر ضبط صوت همراهش بوده یا ما گفته‌های آدم‌ها را به این دقت می‌توانیم به خاطر بسپاریم. بعد اتفاقات بیرون گیومه هم معلوم نیست اعتبارشان کمتر از اتفاقات  درون گیومه باشد. آیا پاسخ دهنده قطعاً سرش را پایین انداخت و گفت؟ در یک کلام، تفاوت بین بیرون و درون گیومه کاملاً قراردادی است. حالا اگر این طور است، چرا اصلاً نزنیم زیر هرچه گیومه و نقل قول مستقیم است. مثلاً این چند جمله را از یکی از کتاب‌های یکی از نویسندگان معتبر امروز بخوانید:

گفتم یادته یک زمانی داستان جنگ و صلحو برای من تعریف کردی؟

گفت داستان جنگ و صلح؟ مگه می‌شه داستان به این مفصلی را برای کسی تعریف کرد؟

گفتم تمومش نکرده بودی هنوز. فقط گفتی چرا دوست داری تا آخرش بخونیش و چه هیجانی داری که ببینی بعدش چی می‌شه.

گفت یادم نیست. اصلن یادم نیست.

گفتم من هم دقیقاً یادم نیست چی می‌گفتی. اما یادمه خیلی دوست‌داشتی این کتابو و با چه شور و حرارتی هم تعریف می‌کردی.

دوباره گفت اصلاً یادم نیست.

با وجود این که حرف‌های آدم‌ها داخل گیومه نیست و هیچ دونقطه‌ای هم قبلش به کار نرفته، اما هیچ مشکلی در ارتباط به وجود نمی‌آید. این نوع دیالوگ‌نویسی در ادبیات داستانی و روزنامه‌نگاری روزبه‌روز بیشتر جای خود را باز کرده و گیومه ظاهراً دارد یکی از کاربردهای مهم خود را از دست می‌دهد. امروز دیگر برای محاوره‌نویسی نیازی به سپر بلای گیومه نداریم. زمانه عوض شده و زبان محاوره راه خود را به زبان نوشتار باز کرده است.

حالا می‌توان سوال کرد که آیا من باید نقل قول بالا را که عیناً از کتابی رونویسی کرده‌ام، در گیومه می‌گذاشتم یا نه؟ با توجه به این که گفته‌ام این بخش از نوشته را از کتابی نقل کرده‌ام و نویسنده‌اش کس دیگری است، گمانم نیازی به گذاشتن آن داخل گیومه نیست. اگر این‌ها را نگفته بودم، یا شیوه نگارش آن یا مضمون آن، چیزی بود که قبولش نداشتم، قدری تردید می‌کردم. وقتی حرف‌هایی را نقل می‌کنیم که قبول نداریم، این گیومه‌ها به کمک می‌آیند، گاهی حتی وقتی که این نقل‌ قول‌ها جمله نیستند. مثلاً وقتی درباره‌ی جوانان فلسطینی صحبت می‌کنیم و می‌نویسیم «تروریست‌ها» منظور از گذاشتن کلمه‌ی تروریست میان نشانه‌های گیومه این است که ما قبول نداریم آن‌ها تروریست‌اند، آن‌ها را مبارزانی می‌دانیم در راه آرمانی مهم، و صرفاً داریم از لفظی که برخی رسانه‌های غربی به کار می‌برند، استفاده می‌کنیم. این نمونه‌ای است از همان اعلام برائتی که بالاتر به آن اشاره کردم. این کاربرد گیومه آن قدر عمومیت پیدا کرده که حتی در کلام شفاهی هم به کارش می‌بریم. چطوری؟ با انگشتان دو دست در هوا دو تا علامت گیومه رسم می‌کنیم. این از آن موارد جالبی است که علائم سجاوندی که در اصل در زبان نوشتار برای شبیه‌سازی زبان گفتار ابداع شده‌اند، در نوشتار معنی روشن‌تر و جاافتاده‌تری پیدا کرده‌اند، و حالا زبان گفتار دوباره آن‌ها را وام می‌گیرد.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *