گلدن کلوب مبارک، امّا …

… امّا بازتاب این اتفاق مبارک در قشر روشنفکر و تحصیل‌کرده ایرانی از خصوصیاتی در فرهنگ ایرانی و بخصوص فرهنگی روشنفکری ایرانی حکایت می‌کند که چندان جای خوشحالی نیست. هیجان و هلهله و به خود تبریک گفتن و از خود متشکر بودن عمومی در این ماجرا از چه حکایت می‌کند؟
 
ــ از فقدان تقریباً مطلق تفکر انتقادی در برخورد به پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی. منتقدی می‌نویسد: “چه اشکالی دارد جوّگیر شویم”. خوب انتظار از روشنفکر (بخصوص منتقد) این است که جوّگیر نشود، مرعوب اکثریت (اکثریت آن قشر یا گروه اجتماعی خاص) نشود و بتواند به سردی آنچه را بدیهی انگاشته می‌شود مورد تامل و پرسش قرار دهد. گمانم گفته‌اند که نقد مهم‌ترین خصیصه و کلید تفکر مدرن است. حق داریم از قشر تحصیلکرده انتظار داشته باشیم رفتارشان از رفتار هواداران تیم‌های ورزشی قدری متفاوت باشد.
ــ از غلبه کامل تک‌صدایی در جبهه موافقان فرهادی. تک‌صدایی همه جا ترسناک است و همه جا کاذب. نمی‌تواند صداهای دیگری نباشد، امّا صدای این صداهای دیگر در نمی‌آید. از ترس. نه از ترس داغ و درفش، از ترس انگ خوردن در فضایی که منطق آرایش جنگی غالب می‌شود. منطقِ یا با منی یا با طرف مقابل. یا طرفدار فرهادی و گلدن گلاب هستی یا طرفدار کسانی که خانه سینما را تعطیل کردند. وسط، برای اندیشیدن، جایی باقی نمی‌ماند. این یعنی تعطیل تفکر. در مسائل فرهنگی و اندیشگی، زیان‌آورتر از این آرایش و منطق،چیزی نیست.
ــ از این که تقریباً هیچکس ننوشت که شاید این جایزه این قدر هم مهم نباشد. این که مقدمه اسکار است، تا چند سال پیش خود اسکار هم به چیزی گرفته نمی‌شد. صفت‌های اسکاری و هالیوودی، آن وقت هم به نادرست، صفت‌های منفی تلقی می‌شدند. چطور بدون برخورد انتقادی با آن‌ تلقی، حالا بردن هریک از این‌ها شده است مظهر افتخار ملی.
ــ از این که چقدر نیازمند تائید دیگرانیم.
ــ از بذل و بخشش صفات حسنه بدون اندیشیدن به معنی کلمات. یکیش سینمای مستقل. هم اسکاری و هم مستقل. اصلاً این اصطلاح مستقل با چه منطقی به فیلم “جدایی نادر از سیمین” یا سینمای فرهادی اطلاق می‌شود؟ استقلال اقتصادی؟ این طوری باید نصف فیلم‌های سینمای ایران را مستقل به حساب آورد و بیشتر از همه فیلم‌های بازاری را. اسقلال سبکی و گرایش به سینمای آوانگارد و تماشاگر خاص؟ که فیلم “جدایی نادر از سیمین” آن هم نیست. ببخشید که مرتب ناچارم توضیح دهم که توجه به تماشاگر خاص و فیلم ساختن با سبک غالب سینمای کلاسیک هیچ عیبی ندارد و فیلم “جدایی نادر از سیمین” یک فیلم خوب در این زمینه است و از بسیاری از فیلم‌هایی که اسکار برده‌اند بهتر است … امّا بیایید هر چیزی را به نام خودش بنامیم.
ــ از این که چقدر به شادی نیازمندیم، چقدر به فرصتی نیاز داریم که افتخار کنیم و روحیه بگیریم. و به همین سبب ماجرایی که آن قدرها هم مهم نیست این قدر مهم می‌شود و درباره‌اش صف‌آرایی می‌کنیم و فرهادی در مجلسی که در اساس یک مهمانی است، برای گرفتن جایزه‌اش آن قدر جدی سر صحنه حاضر می‌شود. مهمانی آن‌ها که برای خودشان فوقش اهمیت اقتصادی دارد و همه در آن راحت و آسوده هستند، برای ما تبدیل می‌شود به موضوعی حساس که باید روی تک تک کلماتی که می‌گویی دقت کنی تا مبادا ذرّه‌ای خطا کنی. و حاصل کار حضور و حرف‌هایی است که هرچند در شکل چاپ شده‌اش بهترین برای آن موقعیت است، امّا تصویرش از حساسیتی نامتناسب و نوعی انزوا و “جدایی” از جمع حکایت می‌کند.

14 thoughts on “گلدن کلوب مبارک، امّا …

  1. من هم احساس کردم این انزوای فرهادی را.هم در همان مراسم اصلی و هم در کنفرانس‌های خبری قبل و بعدش.
    اگر آدم بخواهد هر بار درمورد همه چیزی که یک نفر می‌نویسد نظرش را بدهد که نمی‌شود.فقط خواستم دو چیز را به زعم خودم تایید و تاکید کنم.
    یکی این‌که ما چقدر نیازمند بروز احساسمان بودیم که این‌طور انفجاری رخ داد و یکی دیگر این‌که هیچ‌کس این‌ وسط حواسش به معنی تعریف و تمجید‌هایی که می‌کند نیست.هیچ‌کس نمی‌گوید و نمی‌پرسد پدر من سینمای مستقل یعنی چه؟عزیز جان افتخار ملی میهنی یعنی چه.چه می‌دانم پیروزی،یکه‌تازی،غرور،شکست و هزار تا لقب و تکه کلام دیگر که این مدت به گوش همه‌مان خورد،یعنی چه؟
    (حالا خود من هم عاشق فیلم هستم هم از هوادارن فرهادی.انصاف و تعادل،واقع‌بینی حرف من است…)

  2. فیلم فرهادی باید چه جایزه ای ببره تا براش افتخار باشه؟فیلمش اگه گلدن گلوبی و اسکاری نیس پس چیه؟باید کن ببره مثلا؟سلیقه ی اغلب مردم ایران( و چه بسا منتقدان) آیا فراتر از فیلم های اسکاریه؟با این اوصاف چرا نباید خوشحال باشن و ذوق کنند؟
    در ضمن به نظر من در شرایط فعلی مردم ایران هر گونه خوشحالی و جو گیری ای از به نیکی مطرح شدنِ اسم کشورشون در سطح بین المللی توجیه پذیره.
    پ ن : کسی که این کامنت رو میذاره خودش به هیچ وجه از علاقه مندان فیلم نیست.

  3. حرفای شما اصلا باورم نمی شه
    من اصلا از شما انتظار همچین حرفایی را نداشتم
    چرا باید برای فرهادی و جایزه اش خوشحال نباشیم
    چرا قشر هنرمند نمیتونه از موفقیت همکارش خوشحال باشه
    مگر نه اینکه ایران در حیطه فیلم و سینما در کارنامش همچین موفقیتی را نداشت و فرهادی تونست این افتخار کسب کنه
    امیدوارم اسکار هم برنده بشه تا خوشحالی مردم ایران تکمیل بشه

  4. واقعاً از نظر شما اسکار یک جایزه کم ارزشه؟ من از وقتی یادم میاد مهمترین جایزه سینمایی همین اسکار بوده. من هم کاملاً مخالف تعصب از هر نوعش هستم ولی اگه شما هم این فیلم را دیده باشید کافیه با بهترین فیلم های چند سال اخیر مقایسه کنید تا ببینید واقعاً چقدر سطحش بالاست. ممکنه اصلاً این جایزه گلدن گلاب هم سیاسی باشه ولی معتقدم فیلم اصلاً سیاسی نبود یک فیلم کاملاً اجتماعی بود که خیلی خوب ساخته شده بود و بیشتر از گرفتن جایزه های مختلف به خاطر ساختن این فیلم خوب به اصغر فرهادی تبریک میگم.

  5. سلام، انتقاد و مشاهده خوب را باید خواند و آفرین گفت. بعنوان آدمی که از این قضیه خیلی خوشحال شد و دلایل خودش را هم در اینباره گفته فقط می خواستم یک نکته را یادآوری کنم بنظر من ما بعنوان یک ملت منزوی شده ایم و مانند هر آدم منزوی دیگر در صحنه جهانی بودن و ایستادن را یاد نگرفته ایم. شما راست می گویید این یک برنامه هنری با اهمیت اقتصادی بود، اما برای سینمای ما و مردم ما فقط این نبود. یک لحظه ای بود که می توانستند احساس کنند دیده می شوند و به حساب می آیند. حالا می خواهد لحظه بخاطر فیلم باشد، بخاطر تیم فوتبال باشد و یا بخاطر هر آدم دیگه ای.
    اما از این جمله شما لذت بردم " ا چند سال پیش خود اسکار هم به چیزی گرفته نمی‌شد. صفت‌های اسکاری و هالیوودی، آن وقت هم به نادرست، صفت‌های منفی تلقی می‌شدند. چطور بدون برخورد انتقادی با آن‌ تلقی، حالا بردن هریک از این‌ها شده است مظهر افتخار ملی." واقعا چرا آن از آن تلقیها و منزوی کردنهاانتقاد نمی شود؟

  6. سپاسگزارم جناب صافاریان عزیز از روشنگری و بیان شریفتون
    سالیانی است که کارگردان ها و تهیه کنندگان بخش زیادی از منتقدینی که مشکلات اقتصاددی دامن گیرشون هست رو با پول می خرند. تا اون منتقد از تریبون هایی که در اختیار داره برای اون کارگردان شمشیر بزنه. و این اتفاق زمانی دردناک هست که مردم ما که تاریخ به اشتباهاتشون گواهی می دع سادگی کنند البته فرهادی هالیوودی ساز و ستاره بازه و من به شدت متاسفم برای منتقدانی که سلیقه مردم و توقع کارگردان ها رو با تشویق بیش از حد یک فیلم که نمی تونه در تاریخ سینما دوامی بیاره نزول می دن این یعنی ضربه به تنه ی ضعیف سینمای فلسفی و انتقادگر و سبک پرداز. خاک بر سر منتقدهایی که سینمای ما رو به همین وضع مضحک کشوندند و برای اسکار و گلدن گلوب کاملا سیاسی وامریکایی متاسفانه رقاصی های عجیب و غریب می کنند و حتی سایر منتقدین و هنرمندان نمونه رو بخاطر نقد فسلم اقای فرهادی توطئه گر می خوانن. اینها نمی دانند چه ضربه ای به سینما می زنند.

  7. شما تحصیلاتتون چیه ؟ بهترین فیلم هایی که دیدید کدوم فیلم ها هستند. چقدر با سینمای تجاری. و فرقش با سینمای فلسفی و روشنفکرانه اشنایی
    تایید فیلم فرهادی تا این حد صدمه به سلیقه مدم و توان کارگردانی وسبک پردازی سایر کارگردان هاست.
    بازی با ستاره ها مهمترین رکن تجاری عمل کردنه . اسکار واقعا بی ارزشه من یادم نمی یاد که کوبریک یا هیچکاک اسکار گرفته باشند.
    خدای من برگمان عزیز و انتونیونی و کوروساوا و کوبریک فراموش کرده ایم چسبیده این به یک رند دوجانبه باز که به مردم ایران در فیلم توهین می کنه و در گلدن گلاب می گوید مردم ایران لاولی اند.
    ایشون حتی اگر فیلمشون خوب باشه که بنظر بنده که هنرمندم فاقد سبک و روشنگری و حتی تعهد هنرمندانه و کاملا سیاسی است . این فیلم خوب لایق و سزاوار این استقبال عجیب وغریب و غیر حرفه ای نیست. این فیلم فیلمنامه ی خوب و بازیگری بسیار خوبی دارد اما موضوع. ومضمون نفرت انگیز و فاقد سبک است. مطالعه بغرماید تاریخ سینما رو و البته مطالعه بلرمایید جامعه رو و همچنین مطالعه بفرمایید توضاع فیلمساز مستقلی رو که حتی اجازه ی پست کردن فیلمش رو به جایی نداره .
    سپاس و البته من نیت منازعه با شما رو نداشتم و برای اندیشه و سلیقه تون احترام قایلم.

    1. هزار ماشالله همه جا روحیه بسیجی هست… “ری را خانم” یا “آقا ری را “هم نمونه یک بسیجی واقعی است. هاله سیاه یا سفید دارند مردم. یا با رهبر فرزانه اند یا بر او.
      ولی چاره چیست ؟ بنویس روبرت… بنویس همچنان

  8. کیت وینسلت هم اومد و از دغدغه های کاریش شکایت کرد. خیلی های دیگه از دغدغه های کاری میگویند در این مهمانی!!
    ۲- شاید همین جدایی از جمع و از جو بودن معنی استقلال دارد.

    "اما" های بهتری هم هستند هنوز.

  9. روبرت عزیز ، این را الانی دیدم که اسکار را هم گرفته فرهادی . نوشته شما کاملن در خور تامل و منطقی است به خصوص در باره وظیفه منتقد و روشنفکر و عدم موج سواری و تحلیل و بررسی و جدیّت منتقد در هر شرایطی . خب. دو سوال برایم مطرح شده که کمک می خواهم برای پاسخ . ۱- منتقد یا روشن فکر یا اهل فکر کی می تواند با آسودگی شادی کند ؟ اگر هر گاه خدای ناکرده ناخواسته از “اتفاقی معمولی” شاد شد ،حتمن احمق بوده و خبر نداشته؟ تاریک فکر بوده و نمی دانسته؟ موج سوار بوده و زیر آبی می رفته؟ همیشه باید برای حفظ خردمندی ، دردمند و زخمی و ملال زده باشد ؟
    تلاش بی وقفه کند برای نقد اجرای سوئیت جز شوستاکوویچ در عرشه تایتانیک به هنگام غرق شدن؟
    ۲- این نظر محترم و ارزشمند تو درباره نگاه سرد و تحلیل گر روشن فکر ، باعث نمی شود که بابی باز شود برای تلاش گرانی که می خواهند متفاوت باشند به هر قیمتی؟ راهی نشان نداده ای برای حضور پرشور روشن فکرانی همیشه در صحنه با نگاهی سرد و تحلیل گر؟
    من از خیلی چیز ها می ترسم ، از تک صدایی می ترسم ، از قلابی بودن می ترسم و یکی از هیولا های دائمی ام این است که خودم نباشم.
    یکی از بررسی های اصلی آسیب شناسی آنچه در مردم امروز ایران مان رواج دارد آن است که بیشتر کسان سعی می کنند آن چیزی باشند که وجیه الملله شان سازد به هر قیمتی و این بلاست.
    اگر ترقّص اش می آید روشن فکر، خب بگذار برقصد. آخر چرا نرقصد اگر رقص اش می آید؟
    نقد نمی کنم نگاه ات را … می ترسم از آن .

  10. آزرم عزیز، پرسشت کاملاً بجاست. بعد از این نوشته خواستم چیزی بنویسم درباره جایگاه منتقد و تناقض میان آن دید سرد و آن دید به قول تو پرشور. در فرصتی خواهم نوشت. چیزهایی هم نوشتم راجع به اسکار گرفتن فرهادی و مهمتر از آن واکنشی که برانگیخت که به گمانم واکنش روشنفکر شکست خورده ای بود که برای جبران مافات شکست دنبال بهانه ای می گردد. امّا آنها را منتشر نکردم تا مبادا بیش از این عیش مردم منغص شود. در اینجا تنها یک نکته را درباره خودم اضافه می کنم. شخصاً دچار چنین تنافضی نیستم. چنین نیست که دلم بخواهد از اسکار گرفتن فرهادی خوشحال شوم و آن منتقد درونم بیاید جلو و مانعم شود. اسکار و گلدن گلوب و … برایم واقعاً مهم نیستند (البته در واقع به عنوان واقعیت اجتماعی مهمند و از این منظر مهم نیست که برای من یا هر فرد دیگری مهم باشند یا نباشند). از سوی دیگر نقد نوشتن و کشف مناسبات پشت احساسات لحظه ای برایم کاری است بسیار لذتبخش و آن را با شور و شوق بسیار انجام می دهم. و البته هیچ گمان نمی کنم که آدم باید با همه چیز مخالفت کند و این فی النفسه هنری یا حسنی است. و ….

    1. سپاس روبرت عزیز از پاسخ ات … تو جزء انگشت شمار روشنفکرانِ دوست داشتنی و قابل اعتماد هستی. پاینده و شاد زی.

  11. خیلی خیلی ممنون بابت نوشتن این پست. چیزی که به شدت احساسش می کردم ولی به دلیل الکن بودن قادر به توصیفش نبودم. گلدن گلوب مبارک اما…. 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *