دربارهی شروع رمانها
همه خانوادههای خوشبخت مثل هم هستند؛ هر خانوادهی بدبخت به شیوهی خودش بدبخت است. (آنا کارنینا، لِو تولستوی)
یک روز صبح، وقتی گرگوار زامزا از خوابی آشفته به خود آمد، دید در تختخواب خود به حشرهای بزرگ تبدیل شده است. (مسخ، فرانتس کافکا، ترجمهی علیاصغر حداد)
«… و اکنون چیزی که...ادامه
نظری به کتاب خروس ابراهیم گلستان
آگاهی دهنده و گنج
خروس
ابراهیم گلستان
۱۱۰ صفحه (۱۸ صفحهاش مقدمات)
نشر اختران
چاپ اول ایران، ۱۳۸۴ (شماره صفحات ذکر شده در متن مربوط به این چاپ است)
خروس داستان مستقلی است نودودو صفحهای که در مجموعه قصههای دیگر ابراهیم گلستان نیامده است و بعد از چاپ در خارج از کشور، در...ادامه
مجلهای برای شش نفر
ما پنج نفریم. من، سردبیرمان، منشی، معلم و سرمایهدار. مجلهای در میآوریم به زبانی که تعداد اندکی آن را میدانند. اگر قدیم ها بود پیدا کردن چاپخانهای که حروف این زبان را داشته باشد و بتواند مطالب ما را حروفچینی کند مشکل میشد، امّا امروز با جهانی شدن تکنولوژی و...ادامه
آخرین داستان چخوف
انقلاب چون عشق
آخرین داستان کوتاهی که چخوف نوشته «عروس» نام دارد. این داستان هم در مجموعه آثار او به ترجمهی سروژ استپانیان هست و هم در کتاب دربارهی عشق (نشر نو، ۱۳۹۷) به ترجمهی رضا امیررحیمی گنجانده شده است.
چخوف این داستان را در سال ۱۹۰۳ نوشته است، یعنی...ادامه
بغل کردن یا بغل نکردن؟ با نگاهی به قصهای از فریبا وفی
چاپ سوم مجموعه قصههای فریبا وفی به نام بی باد، بی پارو را تازگی خواندم. در این کتاب داستان بسیار کوتاهی هست درباره بغل کردن. خانم صدری که تازه از آمریکا آمده راوی داستان را که عادت ندارد نزدیکانش را بغل کند شماتت میکند که چرا مادرش را بغل...ادامه
توی سر، نه موی سر
در خیابان سی تیر امروز و قوام سلطنه سابق، کمی که از خیابان جمهوری یا نادری سابق بالاتر بروی، در سمت راست خیابان، چسبیده به کلیسای مریم مقدس ارامنه، ساختمان سه طبقهای هست که زمانی دبیرستان بود، مدرسهای که میرفتیم: دبیرستان «کوشش» یا آن طور که اسم کاملش...ادامه
خیابان پشت پرده
از صدای داد و بیداد بچه محصلهایی که از پشت پنجره میگذشتند چشمهایش را باز کرد. پشت پرده، خیابان بیدار بود. صدای رفت و آمد و بوق اتوموبیلها زیاد شده بود.
گوشه پرده را که کمی باز شده بود بست. پشت این پرده آدمها می گذشتند، بچه محصلها شوخیکنان...ادامه
پاكسازی
وقتی سر نمایش آنتیگونه سوفوکل، همان اوائل نمایش، دو گربه از جایی میان تیرهای فلزی بالای سر بازیگرها روی صحنه پریدند و اجرای نمایش را به هم ریختند، کسی فکر نمیکرد این حادثه آغاز بحرانی باشد که تمام شهر را فرا خواهد گرفت. وقتی دو گربه انگار از غیب...ادامه
زندگی نامه مادرم
از هیچ تصویری به قدر تصویر زنی که در حالی که بدنش در تب میسوزد، کهنه خیس به دست نشسته و موزاییکها را میشوید و در چهره خستهاش میخوانی از این کار احساس غرور میکند نفرت ندارم: تصویر مادرم.
یک آزمایش علمی جدید: شامپانزهای را با بچهاش در اتاقی...ادامه
Be the first to reply