جشنواره، جایزه و دیگر هیچ

نخستین جشنواره فیلم به شکلی که امروز می‌شناسیم در سال ۱۹۳۲ در ونیز کارش را شروع کرد. یعنی هشتاد سال پیش. نخستین دوره جشنواره کن چهارده سال بعد از آن، بعد از جنگ جهانی دوّم برگزار شد. و امروز پدیده جشنواره چنان جای مهمی را در فرهنگ عمومی جوامع به دست آورده است، که حتی تصور این که مردم آن روزگار بدون جشنواره و جایزه چه می‌کردند، مشکل است.

دایره المعارف بریتانیا جشنواره را این طور تعریف کرده است: همایشی معمولاً سالانه با هدف ارزشگذاری فیلم‌های نو یا برجسته. جشنواره‌ها که معمولاً از سوی دولت‌های محلی یا ملّی، صنعت فیلمسازی، سازمان‌های خدمات سینمایی، گروه‌های فیلم تجربی و تبلیغاتچی‌های منفرد حمایت می‌شوند فرصتی فراهم می‌آورند برای فیلمسازان، توزیع‌کنندگان، منتقدان و دیگر علاقه‌مندان تا در جلسات نمایش فیلم‌ها شرکت کنند و درباره تحولات جدید در عرصه سینما بحث کنند. در جشنواره‌ها توزیع‌کنندگان فیلم ی‌توانند فیلم‌هایی را که به نظرشان می‌تواند در کشور خودشان بازار داشته باشد، بخرند.

این تعریف توصیفِ کلاسیکِ آن چیزی است که جشنواره قرار بوده است باشد. امّا این روزها جشنواره‌های سینمایی (از جمله جشنواره فیلم فجر خودمان با همه تفاوت‌هایی که با جشنواره‌های معتبر سینمایی جهان دارد) هر چه بیشتر به سمتی میل کرده‌اند که با اهداف تعریف شده بالا تقابل دارد. این روزها جشنواره‌ها شوهای بزرگ هستند. تکیه آن‌ها بیشتر روز زرق و برق، بخش‌های جنبی سرگرم‌کننده و تعداد هرچه بیشتر فیلم‌ها و بخش‌ها و نمایش‌هاست. خاطرم نیست که گفته بود که جشنواره کن جای فیلم دیدن نیست. مراسم افتتاحیه و اختتامیه، حضور ستارگان سینما و ستاره-کارگردان‌ها، فرش‌های قرمز، پوشش رسانه‌ای جهانی یا ملّی، کمیت، جایزه‌ها و تندیس‌ها. تصورش را بکنید که در هر روز دلخواه سال ده‌ها جشنواره در گوشه‌وکنار دنیا برگزار می‌شود و فیلم‌های منتخب این جشنواره‌ها ارتباطی به ارزش هنری فیلم‌ها ندارند. البته متولیان جشنواره نمی‌خواهند با انتخاب فیلم‌های کاملاً بی‌ارزش اعتبار جشنواره از بین برود. اسامی هیئت داوران و بخصوص رئیس هیئت داوران برای جشنواره اعتبار می‌آورد. امّا چطور می‌شود آدم‌های معتبر را در هیأت داوری نشاند و در ضمن فیلم دلخواه مدیران جشنواره انتخاب شود (یا دست کم فیلم نادلخواه‌شان انتخاب نشود). این البته یکی از مهارت‌های مدیریت جشنواره است که داوران چطور بچیند و چه فیلم‌هایی برای داوری در اختیارشان بگذارد که کارش دچار مشکل نشود.

گفته می‌شود که جشنواره‌ها به رونق سینما کمک می‌کنند. خودم بارها به مناسبت جشنواره‌های گوناگون این را نوشته‌ام. امّا تجربه نشان می‌دهد که دست کم در مورد ما چنین نیست. تجربه غم‌انگیز تماشای چند فیلم موفق جشنواره پارسال در زمان اکران عمومی آن‌ها در سالن‌های خالی و سینماهای سوت و کور خلاف این را نشان می‌دهد.

امّا هدف اصلی جشنواره‌ها، آن چه در تعریف کاملاً خنثای بریتانیکا غایب است، کارکرد آن‌ها به عنوان مراکز قدرت شکل‌دهی به سلیقه‌های زیبایی‌شناختی و اندیشه‌های سیاسی-اجتماعی است. بزرگ‌ترین برنده‌گان مراسم‌های اعطای جایزه‌ و جشنواره‌ها خود آن‌ها هستند. فارغ از اینکه اُسکار را به که بدهند، برنده اصلی خود اُسکار است. برنده اصلی نخل طلا و خرس طلا و … هستند. جشنواره‌ها رویدادهای آیینی بزرگی هستند برای تبلیغات تجاری، امّا در ضمن خود مراجع مهم برَندسازی هستند: لوگوی کن، لوگوی ونیز و هزاران لوگوی دیگر. موفقیت مدیریت یک جشنواره را می‌توان با این معیار سنجید که شرکت در بخش مسابقه آن تا چه اندازه به اعتبار یک فیلم می‌افزاید و جایزه آن تا چه اندازه برای یک فیلم اعتبار می‌آورد (اعتبار هنری یا اعتبار تجاری که به معنای فروش افزون‌تر آن در گیشه است).

چندین سال پیش تهیه‌کنندگان فیلمی (اگر اشتباه نکنم “مومیایی ۳” ) بر یکی از بیل‌بوردهای تبلیغاتی‌شان با حروف درشت نوشته بودند “برنده هیچ جایزه از — مین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر”. نمی‌دانم نتیجه این تبلیغ چه بود، امّا نکته جالب آن این بود که به نظر سازندگان فیلم آمده بود که جایزه نگرفتن از یک جشنواره هم می‌تواند تبلیغی باشد برای یک فیلم برای جلب بیننده. به همین ترتیب پذیرفته نشدن یک فیلم در یک جشنواره می‌تواند چنین تاثیری داشته باشد. جشنواره بسته به پیشینه‌ نیک و بدش که جایزه‌اش نماد آن است، می‌تواند به طریق سلبی، با رد کردن فیلم‌ها هم به آن‌ها جایزه بدهد. و البته این جایزه هم مانند جایزه‌های اثباتی آن، ارتباط اندکی با ارزش هنری فیلم‌ها دارند.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *