شیرین کیارستمی: فیلمی نخبه‌گرا درباره سینمای عامه‌پسند

شیرین کیارستمی یک فیلم تجربی درجه یک است و شیرینی که زنانِ فیلم کیارستمی در این فیلم تماشا می‌کنند، یک فیلم عامه‌پسند تمام‌عیار: فیلمی نخبه درباره فیلمی عامیانه، فیلمی ظریف با لایه‌های پنهان و پیام‌های قابل تاویل درباره فیلمی گل‌درشت که پیام‌های احساسات‌اش را آشکار اعلام می‌کند. شیرینی که تنها صدایش را می‌شنویم ۱۸۰ درجه با سینمای مطلوب کیارستمی فرق دارد. فیلم‌های کیارستمی از موسیقی متن، بازی‌های اغراق‌آمیز تئاتری، دیالوگ‌های مطنطن، موقعیت‌های مرگ و زندگی و برانگیختن مستقیم احساسات تماشاگر، از همه آنچه می‌توان نام manipualation (دخالت آشکار هنرمند و قصه‌گو برای تحریک احساسات و اندیشه‌های بیننده) دوری می‌کنند و میل به لحظات عادی زندگی روزمره دارند. سینمای کیارستمی سینمایی است متمایل به درام‌زدایی، در حالی که شیرینی که در فیلم کیارستمی صدایش را می‌شنویم، از آن درام‌های اغراق‌آمیزی است که آشکارا از همه عوامل بالا برای متاثر کردن بیننده‌اش استفاده می‌کند. موضع کیارستمی نسبت به درام تاریخیِ روی پرده دروغینِ فیلم شیرین که گروهی از زنان نسل‌های مختلف به تماشایش نشسته‌اند چیست؟
آیا شیرین نقد سینمای عامه‌پسند از این گونه است؟ از جهتی چنین است. در فیلم شیرین، آنچه به عنوان بازی و واکنش بازیگران نسبت به فیلمی که نمی‌بینمش بر پرده نمایش داده می‌شود، در واقع واکنش به صحنه‌هایی نیست که صدای‌شان را می‌شنویم. در حقیقت اصلاً فیلمی وجود ندارد و واکنش های بازیگران به صحنه‌ها توهم‌هایی هستند که فیلمساز و تدوینگر و صداگذار با کنار هم گذاشتن مواد خامی از منابع مختلف (صدای اجرای شنیداری نمایش، جلوه‌های صوتی انباریِ صدای سم و شیهه اسب و راه رفتن‌ها و باز و بسته شدن درها، تصویرهای بازیگرانی که بدون آگاهی از اینکه تصویرشان در چه ساختاری قرار می‌گیرد با استفاده از توان بازیگری خود لحظات شادی و غم و آرامش و هیجان را بازی کرده‌اند، بازی نور روی چهره بازیگران که به کمک رفلکتور، و تعیین حساب‌شده جایی که تصویر هریک از بازیگران مشهور می‌آید) ساخته‌اند. اینها به زبان حال به ما می‌گویند که فیلم‌های عامه‌پسندی که اشک ما را در می‌آورند در واقع همه دروغ‌هایی ساختگی هستند که با تلاش صنعتگران اهل سینما به عنوان واقعیت به خوردِ تماشاگر داده می‌شوند. این همان موضعی است که کیارستمی هم در مصاحبه‌هایش تشریح کرده است و هم با فیلم‌هایی که ساخته بر آن صحه گذاشته است.

امّا از جهت دیگر می‌توان گفت شیرین استفاده کیارستمی از شیوه‌های سینمای عامه‌پسند برای اثر گذاشتن بر بیننده هم هست. هریک از صحنه‌هایی فیلم که واکنش بازیگران را نسبت به لحظه معینی از درام شیرین و فرهاد نشان می‌دهند، بخصوص آنجا که اینها واکنش‌هایی هستند با چهره اشک‌آلود که با موسیقی یا کلام احساساتی همراهی می‌شوند، بیننده را متاثر می‌کنند، دقیقاً به این سبب که از ابزار و روش‌های سینمای عامه‌پسند تغذیه می‌کنند. در بسیاری از این صحنه هیچ المان فاصله‌گذاری که بیننده را به اندیشه در باب آنچه می‌بیند برانگیزد وجود ندارد و برعکس همه کار شده است تا بیننده با بازیگر همراه شود، با او همدلی کند، در تجربه عاطفی او مشارکت کند. در واقع کیارستمی در حالی که ظاهراً فیلم عامه‌پسند را نقد می‌کند، دارد از شیوه‌های آن بر اثرگذاری بر بیننده بهره می‌گیرد. ایهام، چندمعنایی یا تناقض درونی این صحنه‌ها البته به گمان عیب فیلم نیست، که یکی از عوامل جذابیت و قابلیت تاویل آن است. البته در جاهایی از فیلم‌های دیگر کیارستمی هم می‌توان گرایش به احساساتی‌گرایی را دید. بارزترین نمونه‌اش روبه‌رو کردن مخملباف با سبزیان در پایان فیلم کلوز آپ نمای نزدیک با همراهی موسیقی احساس‌برانگیز است.
نحوه حضور بازیگران زن در شیرین و بازی کیارستمی با این عنصر نیز در راستای بحث ما با معناست. وقتی مردم کوچه و خیابان به سینما می‌روند، یکی از انگیزه‌های‌شان دیدن ستارگان محبوب‌شان است. ستاره عنصر جدایی‌ناپذیر سینمای عامه‌پسند است. یکی از جذابیت‌های فیلم شیرین انتظار بیننده برای دیدن بازیگران مشهورتر است و حدس و گمان در این باره که این بازیگر را در کدام فیلم دیده و آن یکی کیست؟ و اینکه مثلاً چرا فلانی نیست و پس بهمانی کی میاد؟ حتی جای قرار گرفتن نماهای بازیگران مشهورتر در فیلم حساب‌شده است. مثلاً نیکی کریمی را در لحظه اوج درام می‌بینیم با چشمانی به شدّت گریان. اصلاً اینکه همه تماشاگران زن هستند و همه را در کلوزآپ می‌بینیم بی‌ارتباط با همین ستاره‌پرستی فیلم‌های عامه‌پسند نیست. (کیارستمی در مصاحبه‌ای گفته بود بعد از گزارش از هیچ زنی کلوز آپ نگرفته. در شیرین از زنان جز کلوزآپ نگرفته). حتی به طور خاص می‌توان گفت که یکی از دلایل سینما رفتن ما چشم دوختن به زنان در نمای درشت است. زنانی رویایی، زیبا و جذاب. شیرین به این میل پاسخ می‌دهد و از آن تغذیه می‌کند.
از شیرین چنین استنباط می‌شود که کیارستمی علت وجودی سینمای عامه‌پسند را دریافته و از آن بهره گرفته و نسبت به آن ادای دین کرده است. به پایان بردن فیلم با تصویر یکی از قدیمی‌ترین ستاره‌های سینمای عامه‌پسند ایران، نادره، نمی‌تواند بی‌معنا باشد. درام تاریخی فیلم شیرین توی شیرین، مانند بسیاری از فیلم‌های عامه‌پسند با موقعیت‌های بنیادی حیات انسان سروکار دارد: عشق، مرگ، پیری و جوانی، تنهایی، سیاست و جنگ قدرت. همان عنصرهایی که خمیرمایه همه داستان‌های اساطیری را هم تشکیل می‌دهند. گویا کیارستمی کمابیش، شاید بدون اینکه خود بخواهد، به اهمیت لحظات بزرگ و دراماتیک (نه تنها لحظات عادی و غیردراماتیک مقاطع بی‌حادثه زندگی) پی برده و فیلمش در جاهایی به جای اینکه نقد سینمای عامه‌پسند باشد، خود سینمای عامه‌پسند می‌شود.
امّا به هر رو آشکار است که شیرین فیلم عامه‌پسند مطلقاً نیست. اینکه فیلمی را که بازیگران مشغول تماشای‌شان هستند به ما نشان می‌دهد مهم‌ترین تخطی آن از قواعد سینمای عامه‌پسند است. سینمای عامه‌پسند پیروی از سلیقه تماشاگر است و نشان دادن همان چیزی به او که طالبش است. حضور بازیگران مشهور در عین حال که به میل چشم‌چرایانه تماشای ستارگان زن روی پرده پاسخ می‌دهد، امّا در عین حال نمایش بازیگران بدون گریم و ارائه تصویری از آنها که به واقعیت آنها نزدیک‌تر است به جای ساختن نماد زیبایی و جذابیت جنسی از آنها، باز بر پرهیز کیارستمی از در غلطیدن به شیوه‌های سینمای عامه‌پسند خبر می‌دهد. به گمان من او در گیر کششی دوگانه نسبت به سینمای عامه‌پسند است. یک رابطه به قول فرنگی‌ها love and hate . در همان حال که می‌خواهد آن را نقد کند، گرفتار افسونش می‌شود. و کیارستمی تنها آخرین نمونه فیلمسازان هنری‌سازی است که این گونه درگیر بازی عشق و نفرت با سینمای عامه‌پسند می‌شود.
ژان لوک گُدار از انرژی سینمای عامه‌پسند هالیوود می‌گفت و فیلم‌هایی مانند از نفس‌افتاده و آلفاویل در عین حال که نقد سینمای عامه‌پسند آمریکا هستند، ادای دین به آن سینما و بهره‌برداری از امکانات و انرژی آن هم هستند. تارانتینو به همین ترتیب، منتها با این تفاوت که فیلم‌های این یکی گاهی هیچ فرقی با سینمای عامه‌پسند مبتذل ندارند. فیلم‌های برادران کوئن نمونه‌های خوبی در همین راستا هستند. بیشتر این کارگردان‌ها مراوده‌شان با فیلم‌های عامه‌پسند پلیسی و اکشن است، در حالی که بحث شیرین بیشتر درباره ملودرام و درام تاریخی است.
داستانِ فیلم شیرین و داستانِ لاس زدن فیلمسازان هنری با سینمای عامه‌پسند ریشه در یک حقیقت بنیادین دارد. اینکه سینمای عامه‌پسند به نیازی در اعماق روح انسان پاسخ می‌دهد. در پس ذهن یا ته قلب هر فیلمساز و بیننده روشنفکر نخبه‌گرایی یک تماشاگر عامه‌پسند در کمین نشسته است تا با استفاده از فرصت مناسب حضورش را آشکار کند و به نیاز ما به گریستن، خندیدن و به هیجان آمدن پاسخ دهد. از سوی دیگر، در اعماق وجود همه تماشاگران عادی هم میلی به فراتر رفتن از این اندازه هست، میل به باریک شدن، ظریف دیدن، پیچیده دیدن، تجربه‌های نو و اندیشیدن. سینماگران جدّی می‌توانند روی این میل حساب کنند و به ساخت فیلم‌های عامه‌پسند شلخته و یک بُعدی به بهانه اینکه تماشاگر همان را می‌خواند بسنده نکنند.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *