یک حس غریب: شعری از لئوناردو آلیشان

بیداری‌ام را امروز صبح حسّی

احاطه کرده است

مانند دریایی

پیرامون جزیره تختخوابم.

حسِّ از دست دادن چیزی جبران‌ناپذیر

مثل بطری خالی شراب

مثل نامه‌ای که داخل صندوق انداخته‌اند

مثل یک هدیه

وقتی بازش می‌کنی و چیزی می‌شود،

مثل زنی

آن گاه که یقین دارد دوستش دارند.

 

حسی که

بیش از آنکه غم‌انگیز باشد، غریب است

سستی‌آور است

تا افسرده‌کننده

مانند حفره‌ای سیاه در درون

که همه چیزهایی را که اهمیتی داشتند می‌بلعد

و سبک.

این حس که امروز صبح

کسی آن قدر نزدیک

که یک خواهرـ محبوب ـ دوست

و آن قدر دور

که هر بیگانه‌ای

کسی

که خواب تو را می‌دید

مُرد.

                                         ترجمه: روبرت صافاریان

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *