چرا ارامنه ایران فیلم ارمنی نساختند؟

نام‌های ارمنی در تاریخ سینمای ایران بسیار است. سینمای را اوگانیانس به ایران آورد که از ارامنه روسیه بود. در یک دوره ساموئل خاچیکیان، روبیک منصوری، ویگن، آرمان، ایرن، … اینها مشهورترین نمونه‌ها هستند. این حضور آن اندازه است که چند سال پیش، در تابستان سال ۱۳۸۳، موزه سینمای ایران هفته «ارامنه و سینماى ایران» را برگزار کرد که با نمایش تکه هایى از فیلم هاى فیلمسازان ارمنى سینماى ایران در هفت شب متوالى همراه بود. تماشاى این فیلم ها و اطلاعات جالبى که در قالب سخنرانى ها و سندها و عکس هایى که نمایشگاه فصلى «ارامنه و سینماى ایران» به نمایش گذاشته شده بودند، ما را متوجه یک نکته اساسى درباره فعالیت این تعداد بالا از آدم هاى ارمنى تبار در سینماى ایران مى کرد؛ این نکته که اگر از یکى- دو استثنا بگذریم، آنها هیچ فیلم ارمنى نساخته اند. منظور از فیلم ارمنى چیست؟ فیلمى که داستانش در میان ارامنه بگذرد، به مسائل اجتماعى جامعه ارامنه ایران و مناسبات آنها با جامعه بزرگ بپردازد، از منابع ادبى ارمنى یا موسیقى ارمنى بهره گرفته باشد، زبانش ارمنى باشد، رنگ و بوى فرهنگ ارمنى را داشته باشد.
این فیلم هاى فرضى مى توانستند طیف گسترده اى را شامل شوند؛ فیلمى مى توانست همه این عوامل را داشته باشد، فیلم دیگرى مى توانست تنها به زبان ارمنى باشد یا تنها قصه اش ارمنى باشد. حتى اگر ملاک حداقل را در نظر بگیریم، در میان آثار سینمایى ایرانى که سازندگانشان ارمنى بوده اند، تنها به دو سه نمونه استثنایى از این گونه فیلم ها برمى خوریم؛ به طور مشخص دو فیلم آربى آوانسیان، یعنى چشمه که منبع ادبى، موسیقى و آدم هایش ارمنى هستند، به مناسبات ارامنه با جامعه پیرامون مى پردازد و حس و حال فرهنگ ارمنى در صحنه آرایى و مناسبات آدم هاى آن کاملاً مشهود است و لبئوس به نام تادئوس که فیلم مستندى است درباره زیارت سالانه کلیساى تادئوس مقدس در آذربایجان ایران و به زبان ارمنى تهیه شده، تهیه کننده اش و حتى عنوان بندى اش ارمنى است.
فیلم مستند دیگرى که اتفاقاً در همین برنامه براى نخستین بار به نمایش در آمد فیلمى بود درباره مراسم تشییع جنازه اسقف ملیک تانگیان در تبریز در سال ۱۳۴۷، که توسط گروه سه نفره واهان ترپانچیان، جانى باغداساریان و سیمیک کنستانتین ساخته شده بود. عنوان بندى و میان نوشته هاى فیلم دوزبانه، اما گفتار فیلم ارمنى بود.
پیش از اینکه به دلایل احتمالى این واقعیت بپردازیم، باید این نکته را هم یادآورى کنیم که در دهه هاى چهل و پنجاه، دست کم سه استودیوى فیلمسازى در ایران کار مى کرده اند که توسط ارامنه تاسیس شده بودند. استودیو دیانا فیلم که مالکش ساناسار خاچاطوریان بود، استودیو آژیر فیلم که توسط ژوزف واعظیان بنیانگذارى شد و استودیو البرز فیلم که سازندگان فیلم تشییع جنازه اسقف ملیک تانگیان آن را بنا نهادند. کارگردان هاى مهم ارمنى مانند ساموئل خاچیکیان، آرامائیس آقامالیان و موشق سروریان با این استودیوها کار مى کردند و کارکنان فنى آنها بیشتر ارمنى بودند.
جزء اهداف این استودیوها این بود که براساس منابع ادبى ارمنى فیلم بسازند. در میان اسنادى که در نمایشگاه موزه سینما به نمایش گذاشته شده اند، فیلمنامه هایى به زبان ارمنى نیز دیده مى شود، که البته هیچ یک ساخته نشده اند. چرا؟ نخستین دلیل، شرایط تولید و سلیقه بازار حاکم بر سینماى ایران است. در سینماى آن روزها، فیلم هایى که حتى کمى جدى بودند و میل به سینماى هنرى یا طرح مسائل جدى داشتند در بازار ناکام مى ماندند.
شکست تجارى فیلمى با رنگ و بوى فرهنگ ارمنى که طبعاً فقط با ارمنى ها مى توانست رابطه کافى برقرار کند، پیشاپیش معلوم و بدیهى بود. گردانندگان این استودیوها هم که شرایط سینماى ایران را خوب مى شناختند، در ابتدا آرزوى ساخت فیلم ارمنى را جزء اهداف خود قرار مى دادند، اما بعد، وقتى به طور جدى درگیر تولید و سرمایه گذارى مى شدند، به شرایط بازار تن مى دادند و فیلمى را مى ساختند که بازار مى خواست، گیرم کارگردان و برخى از بازیگران و برخى از عوامل فنى آن ارمنى بودند.
در دوره موج نو سینماى ایران، زمانى که ساخت فیلم غیربازارى براى تماشاگر خاص ممکن شد، مانع ساخت فیلم ارمنى، باز بازار بود، اما نه بازار سینماى عامه پسند، بلکه بازار سینماى خاص. ساخت فیلمى که هم ارمنى باشد و هم به دغدغه ها و مسائل مورد علاقه و پسند زیبایى شناختى رشدیافته تر جامعه روشنفکرى آن زمان پاسخ دهد، به دانش سینمایى نوتر، آشنایى با جریان هاى هنرى نوین غرب، و مهم تر از آن آشنایى نزدیک به جامعه روشنفکرى ایران و حال و هواى آن بستگى داشت. فیلمسازان ارمنى (جز تا حدودى آربى آوانسیان، که فیلمش در عین ارمنى بودن در این سطح متوقف نمى شود و در لایه هاى عمیق تر یک بعد فلسفى نیز دارد) هیچ یک از این شرایط را نداشتند و بنابراین توانایى هاى تکنیکى آنها زیاد به کار موج نو سینماى ایران نیامد.
در این دوره هم فیلم ارمنى ساخته نشد. حکومت در ایران همیشه نسبت به مسائل قومى حساس بوده است و طرح مسائل قومى، حتى در سطح اجتماعى و فرهنگى، به سرعت به عنوان موضع گیرى سیاسى تلقى شده است. در چنین شرایطى طبعاً ساختن فیلم هایى درباره شرایط زندگى جوامع اقلیت در جوامع بزرگ تر، که با وجود اینکه همزیستى مسالمت آمیز و حسن نیت دو سویه بر آن حاکم بوده، از تبعیض ها و نابرابرى ها هم کاملاً تهى نبوده است، نمى تواند کار سهلى باشد.
اما موانع تنها از سوى حکومت جامعه بزرگ اعمال نمى شده است، بلکه جامعه ارامنه و سردمداران و گردانندگان اجتماعى و سیاسى آن نیز حساسیت هاى خاص خود را داشته اند و طبعاً اجازه طرح هر مسئله اجتماعى و سیاسى را نمى داده اند. تصور کنید وقتى براى نمایش فیلمى مانند لبئوس به نام تادئوس در میان جامعه ارمنى مشکل پیش مى آید، چگونه مى توان درباره معضلات اجتماعى مانند ازدواج هاى بین قومى، مهاجرت، افت سطح فرهنگى و آموزشى انجمن ها و مدارس ارمنى و موضوعاتى از این دست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم گردانندگان جامعه ارمنى را مورد انتقاد قرار مى دهند فیلم ساخت و چگونه مى توان این فیلم ها را در میان ارامنه به نمایش گذاشت؟
البته این همه بدان معنا نیست که ساختن فیلم درباره ارمنى ها ناگزیر امرى ناممکن بوده و هست. واقعیت این است که بیشتر فیلمسازان ارمنى هم که گام در این راه گذاشته اند بیشتر آدم هاى فنى بوده اند، مسائل اجتماعى برایشان حیاتى نبوده است، انگیزه ها و علایق شان و همین طور شناخت شان از سینما و امکانات آن محدود بوده است، در نتیجه در برابر عوامل بازدارنده زیاد نایستاده اند، براى یافتن راه هاى مبتکرانه براى چیره شدن بر این موانع یا دور زدن آنها نکوشیده اند. شاید امروز، ارزانى و آسانى دسترسى به امکانات فیلمسازى که از برکات تکنولوژى دیجیتالى است، راه را براى ساخته شدن دست کم فیلم هاى مستند درباره جنبه هاى گوناگون زندگى اجتماعى و فرهنگى ارمنى ها هموار کند.

4 thoughts on “چرا ارامنه ایران فیلم ارمنی نساختند؟

  1. مث همیشه من یکی که با نوشته هاتون کلی ارتباط برقرار کردم.
    ولی یه مسئله:
    جلوگیریهای دولتی از ساخت یه فیلم ارمنی-ایرانی، کاملا درست و بدیهی، اما یه چیز رو نمیتونم بپذریدم:
    “شکست تجارى فیلمى با رنگ و بوى فرهنگ ارمنى که طبعاً فقط با ارمنى ها مى توانست رابطه کافى برقرار کند، پیشاپیش معلوم و بدیهى بود”
    من فکر میکنم دقیقا عکس این باشه؛ یه آمار رسمی توی ۱۳۹۰ میگه که توی ایران حدود ۱۲۰هزار ارمنی هست. اگر یه فیلم ارمنی ساخته بشه، روی نصف این جمعیت که میشه صد در صد حساب کرد برای تضمین فروش. ضمن اینکه در مورد تماشاگر غیر ارمنی، جدا از هیجانی که میخواد یه فیلم ایرانی غیر فارسی رو ببینه، وقتی یه فیلم آشغال که توش ترکی و عربی صحبت میکنن اکران هم میشه و همه با زیرنویس فارسی توی سینما مشکل ندارن و میان و میبیننش، بنابراین روی غیر ارمنی ها هم میشه حساب کرد. ضمن اینکه بر خلاف نظر شما، اگر این فیلم تماما ارمنی فقط بتونه توی تهران و اصفهان و مثلا تبریز و ارومیه اکران بشه، حتی یه اکران خیلی خیلی محدود، یه جورایی حس خاص ارمنی بودن ارامنه رو هم تحریک میکنه و میان میبیننش و از پس هزینه تولیدش بر میاد (فکر کنم این اتفاق هر سال مدام و منظم میوفته در مورد جام ورزشی آرارت که ارامنه همه جای دنیا میان ایران). در هر صورت این موضوعی بود که من بهش فکر نکرده بودم و خیلی ممنون از مطرح کردنش.

    1. من همچنان با نظر شما موافق نیستم امّا گمانم موضوع قابل تامل است و دست کمش این است که باید بیشتر توضیح داد این قسمت نوشته را. شاید وفتی دیگر!! حال یک سوال از شما. اگر دلیل اقتصادی ندارد، پس دلیلش چیست که فیلمسازهای ایرانی فیلم ارمنی نساختند؟ چون جلوگیری دولت هم در همه موارد نمی توانست باشد. پس دلیلش چیست؟ چون خیلی عجیب است که این تعداد آدم حضور فیزیکی و فنی دارند امّا حضور فرهنگی خیر. یا شاید هم دارند در جزئیات، مثلاً بازی ها ، سلیقه خاص در دکورها و ….

      1. ۱٫ « چون جلوگیری دولت هم در همه موارد نمی توانست باشد.»، این یه فرض باطله یا چیزیه که شما بهش اعتقاد دارید؟ چون من فکر میکنم منشا اول و آخرش همین باشه، اما همه ش نیست. هرچند همه اینا زمانیه که حرف اکران بخواد پیش بیاد. من حضور فیزیکی رو توی تاریخ سینمای ایران قبول دارم، ولی تمام چیزایی که فرمودید در مورد خاچیکیان، آقامالیان و سروریان، رو میشه تا حدودی در مورد شکل فیلمسازی و مخاطب توی زمان خودش پذیرفت که چرا فیلمی تمام ارمنی نساختند؛ ولی الان چی؟ متاسفانه من فیلمساز ارمنی-ایرانی غیر از خود شما نمیشناسم، و تازه شاید من بدونم شما چندین مستند هم ساختین و خیلیا شما رو محدود به کتابهاتون بدونن. ولی در مورد فیلمسازایی که جوون ترن و من هیچکدومشونو نمیشناسم، چرا اونا هیچ حرکتی نکردن؟ چرا یه داستان رومانتیک-درام رو با رعایت حداقلی قوانین جمهوری اسلامی نمیسازن تا بعدا بتونن جدای از اکران های خیلی محدود، به توزیعش توی شبکه رسانه خانگی و یا حداقل بین خود ارامنه فکر کرد؟
        ۲٫ اتفاقا در موردی که میخوایید «شاید یه وقت دیگه ای» صحبت کنید، فکر کنم الان باید حرف زد. پیدا کردن یه بودجه حداقلی از بنیادهای ارمنی برای یه فیلمساز جوون ارمنی کار سختی نباید باشه؛ و حتی اگه فقط یه سالن سینما توی اصفهان و چند تا توی تهران و حتی یه آمفی تئاتر توی ارومیه و تبریز هم این فیلمها رو اکران کنن (مثل هر فیلم اکران محدود دیگه ای با قیمت بلیت بیشتر از چهار پنج هزار تومن)، بازم مشابه شکل های قبلی تست شده (مثل فیلمهایی که درباره موسیقی های راک زیرزمینی ساخته شده که دو سال پیش بلیطش هشت هزار تومن بود، با اکران توی چند تا کافه)، فکر کنم حتی مشکل استقبال و یا برگشتن سرمایه هم نداشته باشه. ضمن اینکه میشه روی جدید بودن این پدیده و استقبالش از طرف ارامنه ای که بخوان یا نخوان حس «هنرپسندی» توشون خیلی بیشتر از خیلی از مردمای دیگه دنیاس، حساب ویژه باز کرد.
        ۳٫ من فکر میکنم بیشترین چیزی که میتونه درستی یا غلطی حرفامونو ثابت کنه، ساختن یه فیلم تماما ارمنی توی ایرانه. یه چیزی که برای بستن دهن آدمای تماما «تم-فهم»، اصلا سراغ مشکلات و اینجوری چیزا نره و به جای اون، یا یه داستان ساده رو دنبال کنه یا در حالت دیگه (که من خیلی بهش اعتقاد ندارم و به نظرم جواب نده) سراغ داستانهای اسطوره ای ارمنی بره. این وسط کمک کسانی که با نفوذترن میتونه برای پخش فیلم خیلی مهم باشه. ضمن اینکه این یه اعلامیه است برای همه ارمنیهای ایران که با حمایتشون از این اولین فیلم، منتظر بعدیها هم باشن. حتی مثل خیلی از فیلمهای بعد از ۲۰۰۷، میشه روی پخش اینترنتی و حتی تماما با سفارش دی وی دی اینها هم حساب باز کرد. ولی مسئله مهمش داستانی بودن، متوسط بودن، شدیدا کم خرج بودن و قانونی بودن این فیلمه.

      2. من تازه فهمیدم که تاریخ نوشته تون ماله تقریبا دو سال پیش بوده…
        کاش دو سال پیش این نوشته رو خونده بودم و به فیلمهای ارمنی فکر میکردم.
        ممنون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *