تصویری ناقص از وضعیت جامعه ارامنه ایران در کتاب “ارزش‌ها و نگرش‌های اقلیت‌های دینی ایران”

اخیراً کتابی منتشر شده است به نام “ارزش‌ها و نگرش‌های اقلیت‌های دینی ایران” تالیفِ دکتر هوشنگ نایبی. ناشر، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. هدف کتاب به نقل از مقدمه آن این است که مشخص کند «منویات و مقاصد مد نظر قانون درباره اقلیت‌های دینی در ایران تا چه حدّ رعایت شده و این اقلیت‌ها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی در چه جایگاهی قرار دارند و خود را در چه جایگاهی می‌بینند»، یا به عبارت دیگر «وضعیت اجتماعی و فرهنگی اقلیت‌های دینی ایران چه گونه است».در بخش‌های مختلف کتاب بر اساس بررسی پرسش‌نامه‌هایی که توسط افراد اقلیت‌های دینی زرتشتی، ارمنی، آشوری، کلیمی پر شده است، وضعیت اجتماعی و فرهنگی هریک جمع‌بندی و در انتها با هم مقایسه شده است.

اهمیت این پژوهش این است که برای نخستین بار بنا بوده است از منظری علمی و با ملاک‌های علمی جامعه‌شناختی، کوششی برای شناخت اقلیت‌های دینی کشور به عمل آید. دانستن این که یک چهارم ارامنه جز کتاب درسی کتاب دیگری مطالعه نمی‌کنند یا هشتاد درصد ارامنه سالی یک بار به سینما می‌روند یا اصلاً نمی‌روند، جالب است. همین طور این نتیجه‌گیری که هشتاد درصد ارامنه دوستان‌شان را از میان ارامنه انتخاب می‌کنند، یا ۴۵ درصد ارامنه فرزند دختر را ترجیح می‌دهند. اطلاعات جالب دیگری از این دست در جدول‌های ارائه شده در کتاب زیاد است.

امّا آن چه مرا به عنوان عضوی از جامعه ارامنه به نوشتن این نوشته برانگیخته است ناآشنایی محقق به بدیهی‌ترین واقعیات جامعه ارامنه است که باعث شده است درباره برخی ویژگی‌های بسیار بدیهی جامعه ارامنه ایران پرسشی مطرح نشود و در نهایت تصویر ناقصی از این جامعه ارائه شود. در مقدمه کتاب گفته شده است که قرار است کتاب تصویری از وضعیت اقلیت‌های دینی به مسؤولان سیاست گذاری کشور ارائه دهد تا سیاست‌های واقع‌گرایانه‌ای برای همزیستی اقلیت‌ها و اکثریت تدوین شود، بنابراین لازم دانستم با اشاره به برخی «ارزش‌ها و نگرش‌های» جامعه ارامنه ایران که در کتاب یادشده از آن‌ها غفلت شده است، تا حدودی تصویر این جامعه را تکمیل کنم.

اجازه بدهید به عنوان عضوی از جامعه ارامنه ایران که عمری در آن زندگی کرده‌ام به چند واقعیت روزمره ساده در زندگی ارامنه اشاره کنم: ارامنه در خانه‌های‌شان تلویزیون‌های ماهواره‌ای تماشا می‌کنند، امّا بیشترشان بیشتر وقت‌ها کانال‌های تلویزیونی ارمنستان را تماشا می‌کنند. ارامنه ایران به ارمنستان رفت‌وآمد دارند و به طور کلّی در جریان رویدادهای اجتماعی و سیاسی ارمنستان هستند و بنابراین وقتی در پرسش نامه تنها از میزان تماشا کردن کانال‌های ماهواره‌ای صحبت شده است، این چیز اندکی را روشن می‌کند. آن چه یک غیرارمنی، بخصوص اگر در مقام پژوهشگر و سیاستگذار است باید بداند این است که ارامنه چه تلویزیون‌هایی را تماشا می‌کنند. این موضوع است که تمایز آن‌ها را از دیگر ایرانیان مشخص می‌کند. امّا در پرسش نامه ی این تحقیق چنین تفکیکی وجود ندارد.

ارمنی‌ها در خانه‌های‌شان ارمنی صحبت می‌کنند، بسیاری‌شان خواندن و نوشتن ارمنی را بلدند امّا فارسی را راحت‌تر می‌خوانند و می‌نویسند. در میان خود نیز حتماً به ارمنی صحبت می‌کنند، امّا به ارمنی آمیخته به واژگان فارسی، کم وبیش شبیه ترکی‌ای که ترک‌های ایران به آن تکلم می‌کنند. در پرسش نامه درباره میزان مطالعه روزنامه و مجله از ارمنی‌ها سؤال شده، امّا در این باره که آیا مطبوعات به زبان ارمنی را می‌خوانند یا خیر پرسشی مطرح نشده است. در حالی که این امر است که می‌تواند نشان‌دهنده گرایش فرهنگی یا ارزشی مخصوص ارامنه باشد.

اگر از ارامنه بپرسید وطن‌شان کجاست، بیشترشان اگر صادقانه جواب دهند خواهند گفت ارمنستان. من می‌بینم برای خیلی از دوستان غیرارمنی‌ام این موضوع عجیب است، امّا چرا باید عجیب باشد. مگر ایرانی‌هایی که در آمریکا به دنیا آمده‌اند و بزرگ شده‌اند وقتی با حرارت از وطن شان صحبت می‌کنند، مقصودشان ایران نیست؟ با وجود این که برخی از آن‌ها ممکن است حتی ایران را ندیده باشند. با توجه به این که در مقدمه کتاب گفته شده است که یکی از اهداف آن این است که «اقلیت‌ها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی خود را در چه جایگاهی می بینند»، پرسش در این باره که کجا را وطن خود می‌دانند بسیار حیاتی بود و می‌توانست احساس تعلق آن‌ها را روشن کند.

انجمن‌های فرهنگی و ورزشی ارمنی، و به مقیاس کم تری انجمن‌های سیاسی ارمنی، نقش مهمی در زندگی ارامنه ایران دارند. تقریباً همه بچه‌های ارمنی غیر از این که ابتدایی را حتماً به مدرسه ارمنی می‌روند، چند سالی نیز به یکی از این انجمن‌ها می‌روند. در کتاب مورد بحث ما درباره مشارکت در انجمن‌ها پرسش شده است امّا نه درباره این که آیا ارامنه به انجمن‌های ارمنی می‌روند یا انجمن‌های عمومی کشور. گفتنی است که برنامه‌های انجمن‌های ارمنی با انجمن‌های دیگر تفاوت دارد و ارزش‌هایی مانند اهمیت زبان مادری و وطن‌دوستی و آشنایی با ارمنستان و… در آن‌ها آموزش داده می‌شود و روشن است که این همه، بار ارزشی بالایی دارند و کتابی که هدفش روشن نمودن ارزش‌ها و نگرش‌های اقلیت‌های دینی است، حتماً باید به نحوی به این مسائل نیز می‌پرداخت.

میزان گرایش به مهاجرت و این که مقصد این مهاجرت‌ها کجاست شاخص دیگری بود که می‌توانست وضعیت ارمنی‌ها را از نظر میزان احساس تعلق به جامعه ایرانی نشان دهد.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که اساساً پرسشی درباره آن در کتاب طرح نشده است مسأله ازدواج با غیر و نوع برخورد ارامنه با آن است.

در یک کلام، گویی کسی یا کسانی که پرسش‌های کتاب را تنظیم کرده‌اند مطلقاً با جامعه ارمنی ناآشنا بوده‌اند، در حالی که می‌دانیم شناخت اولیه کافی (که می‌توانست از راه مصاحبه با افراد ارمنی و مطالعه منابع در این زمینه به دست آید) برای طرح پرسش‌های درست و روشنگر اهمیت حیاتی دارد.

اگر کسی بخواهد تنها بر اساس یافته‌های این کتاب تصویری از ارمنی‌های ایران به دست بیاورد مسلماً به تصویری بسیار ناقص و خلاف واقع خواهد رسید. درباره تعدادی از مهم‌ترین گرایش‌های ارمنی‌ها نسبت به زبان مادری و هویت ملّی خود در این کتاب چیزی نمی‌یابید. نوشتم هویت ملّی، چون ارامنه خود را یک اقلیت ملّی می‌دانند. بحث این نیست که آیا این امر درست است یا نه، نخست باید ببینیم واقعیت چیست یا به قول مقدمه کتاب، «اقلیت‌ها به لحاظ فرهنگی و اجتماعی خود را در چه جایگاهی می بینند». ارزش‌گذاری و سیاست‌گذاری مرحله بعدی است. از نظر علمی هم هدف پژوهش‌های کاربردی این است که تصویر حتی‌الامکان دقیقی از وضعیت موجود ارائه کنند تا مبنای سیاست‌گذاری‌ها قرار گیرد. امّا استدلال پشت مفهوم «اقلیت ملّی» چیست. در این نگرش، ما یک ملّت ارمنی ده میلیونی داریم که سه میلیون نفر آن در ارمنستان (وطن) زندگی می‌کنند و باقی در دنیا پراکنده‌اند (دیاسپورا). از این منظر مطلوب این است که هر فرد ارمنی نخست خود را یکی از آحاد این ملّت ببیند و بیشتر ارمنی‌ها خود را جزئی از ملّت ارمنی به همین مفهوم می‌دانند و نسبت به مسائل آن، کم یا بیش، احساس دلبستگی می‌کنند. خب اگر می‌خواهید درباره ارامنه ایران شناختی داشته باشید منطبق با واقعیت، باید این‌ها را بدانید. باید پرسش‌هایی مطرح کنید که این شناخت کلّی را دقیق‌تر کند، اجزاء تشکیل‌دهنده آن را مشخص کند. به گمانم کتاب مورد بحث ما در بیشتر موارد به طرح پرسش‌های کلّی اکتفا کرده است، چون برای طرح پرسش‌های دقیق‌تر باید شناخت اولیه و نسبتاً همه‌جانبه‌ای از پدیده داشت، امّا متأسفانه چنین شناختی وجود نداشته یا مبنای کار قرار نگرفته است.

من درباره اقلیت‌های دیگر نمی‌توانم دقیق اظهارنظر بکنم، امّا به گمانم می‌شد از آن‌ها نیز درباره احساس تعلق‌شان، هویت‌شان، میزان گرایش به زبان مادری، میزان مهاجرت، نوع مشارکت اجتماعی و… پرسش‌های مشابهی مطرح کرد.

امیدواریم این کتاب فقط گام نخست در تلاشی باشد که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راستای شناخت علمی اقلیت‌های دینی کشور برداشته است، و گام‌های بعدی بتوانند دستاوردهای مثبت تحقیق حاضر را تکمیل کنند.

 دوهفته نامه “هویس” شماره ۱۶۲

۲۱ دی ۱۳۹۲

برای خواندن مصاحبه ای با دکتر نایبی درباره کتاب می توانید به سایت هویس به این نشانی مراجعه کنید:

http://farsi.hooys.com/?p=1707

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *