deterritorialization به چه معناست؟

آیا از اهمیت روابط رودررو کاسته شده است؟

نمی‌دانم تا به حال اصطلاح انگلیسی deterritorialization به گوش‌تان خورده است. در علوم اجتماعی اصطلاح چندان تازه‌ای نیست، چند دهه از عمرش می‌گذرد و ترجمه‌اش به فارسی دشوار است. آن را به قلمروزدایی، خاک‌زدایی و سرزمین‌زدایی ترجمه کرده‌اند. territory منطقه، قلمرو و خاک است و پیشوند de بر نفی، زدودن و بی‌اهمیت یا کمرنگ شدن دلالت می‌کند. از زمان گسترش وسائل ارتباط جمعی معلوم شد آدم‌هایی که یک گروه اجتماعی را تشکیل می‌دهند، دیگر لزوماً با یکدیگر ارتباط رودررو ندارند، بر خاک یا در مکان واحدی زیست نمی‌کنند، جغرافیا اهمیتی چندانی ندارد و مکان‌های مجازی سر بر‌آوردند. این همه آدمی که تماشای پخش مستقیم یک مسابقه فوتبال یا یک سریال تلویزیونی را همزمان تجربه می‌کنند، یک جور جماعتی را پدید می‌آورند بدون این‌که یکدیگر را دیده باشند. معلوم است که حتی اگر نام این پدیده را نشنیده باشید خود کم یا بیش تجربه‌اش کرده‌اید. زمانه‌ی شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای ارتباط از راه دور اینترنتی دوره‌ی رونق این گونه فضاهای مجازی است. شما هم حتماً مثل من با بچه‌ها یا بستگان‌تان که در کشور دیگری زندگی می‌کنند از طریق واتس‌اپ و نرم‌افزارهای مشابه در تماس هستید. این تماس‌ها آن قدر آسان و ارزان شده است که می‌دانم مادرهایی در طول روز چندین بار با فرزندان‌شان در آن سوی مرزها تماس می‌گیرند و در جریان جزئی‌ترین امور زندگی روزمره‌شان هستند، می‌دانند کی سرما خورده‌اند و ناهار و شام چه قرار است خورند و کی را قرار است ببینند. و گاهی حتی بیش از آن‌که اگر در یک شهر یا حتی در یک خانه زندگی می‌کردند، از حال و روز همدیگر خبر دارند. خب این معنی‌اش این است که بودن در یک مکان اعم از یک شهر یا یک کشور یا حتی یک خانه، اهمیتش را از دست داده است.

این را این روزها که ما یک جوری تقریباً در خانه‌های‌مان حبس شده‌ایم، اهمیت این فضاهای مجازی را بهتر درک می‌کنیم. بیرون نیامدن من از خانه به همکاری من با روزنامه خدشه‌ای وارد نیاورده است. من و سایر نویسندگانی که در این صفحه می‌نویسند با وجود این‌که با هم همکاری می‌کنیم و هریک سهمی در انتشار این صفحه داریم، یکدیگر را ندیده‌ایم. من تا به حال به دفتر روزنامه قدم نگذاشته‌ام. و بنابراین در شرایط کنونی هم کار به همان روال سابق ادامه دارد. تماس‌های تلفنی و تماس دائم از طریق شبکه‌های اجتماعی نیز به جای خودش باقی است و حتی بیشتر شده است. احساس حضور در اجتماع کمتر شده، اما همچنان قوی است. مسلماً بدون وجود امکانات تکنولوژیک ارتباط از دور که به امری عادی بدل شده‌اند، امروز در خانه‌های‌مان بیشتر احساس تنهایی می‌کردیم.

اما شرایط امروز در عین حال محدودیت‌های این ایده‌ی خاک‌زدایی را هم برجسته‌تر کرده است. این روزها بیشتر احساس می‌کنیم که این گونه تماس‌های مجازی جای دیدارهای رودررو را نمی‌گیرد. خاک به هر رو واقعیت دارد. حالا دست دادن و روبوسی و به سینه فشردن عزیزان به کنار، تولید مایحتاج زندگی مستلزم حضور آدم‌ها در یک مکان است. کارخانه‌ها و سیستم‌ حمل‌ونقل کالا و سوخت صرفاً به شیوه مجازی کار نمی‌کنند. بیمارستان‌ها را از دور نمی‌شود اداره کرد، بیماران را از دور نمی‌توان معالجه کرد. این را هم حس می‌کنیم. خرید و فروش و تولید و مصرف واقعی روی همین زمین، روی همین خاک، انجام می‌شود و با ارتباط واتس‌اپی نمی‌توانید همه‌ی ارتباطات اجتماعی خود را سامان دهید. همین روزنامه را در نظر بگیرید. ممکن است من و بیشتر نویسندگان از دور مطالب‌مان را بنویسیم و ارسال کنیم، حتی اگر لازم باشد می‌توان صفحه‌آرایی را هم از دور انجام داد، اما روزنامه باید در چاپخانه توسط کارگران چاپ شود و توسط آدم‌های واقعی با ماشین‌های واقعی به دست دکه‌های روزنامه‌فروشی برسد. تازه اگر می‌شد همه‌ی این‌ کارها را هم از دور و به شیوه مجازی انجام داد، خیلی هم خوب نبود. حضور چیز دیگری است؛ پا بر زمین سخت داشتن تجربه‌ی دیگری.

این فکر که اهمیت جغرافیا و مکان‌های مادی کم‌رنگ‌تر شده است، هر روز بیشتر به یک باور فرهنگی ریشه‌دار بدل می‌شود. شرایط زندگی‌مان این روزها در عین حال که شاهد دیگری است برای اثبات این امر، اما در عین حال نشان می‌دهد که ارتباط انسانی و تشکیل گروه‌های اجتماعی هنوز چه اندازه ریشه در حضور واقعی در مکانی واحد دارد. حذف این امکان ــ امکان گرد آمدن در مکان‌های واحد، در سینماها، تئاترها، کافه‌ها و … حتی اگر یکدیگر را نشناسیم ــ گویی ناگهان ما را متوجه اهمیت واقعیت سخت حضور مادّی کرده است.

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *