نارنجی پوش: فیلمی از داریوش مهرجویی؟

نه، این فیلمی از داریوش مهرجویی نیست. نارنجی‌پوش نمی‌تواند کار فیلمسازی باشد که بدبینی فلسفی‌اش را در پستچی و پری و هامون، کمال وسواس‌آمیزش در فُرم بصری را در لیلا و سارا ، دغدغه‌های اجتماعی‌اش را در دایره مینا و سارا و کمدی آبسوردش را در اجاره‌نشین‌ها و مهمان مامان دیده‌ایم. به نظر می‌رسد که این مهرجویی دیگری است که ربطی به مهرجویی سازنده آن فیلم‌ها ندارد. امّا واقعاً چنین است؟

آیا غیر از این است که نگاه فلسفی بدبینانه از همان اولین فیلم مهرجویی بعد از انقلاب یعنی اجاره‌نشین‌ها رو به کاستی می‌گذارد. مسئله اجاره‌نشینی در پایان اجاره‌نشین‌ها به شیوه‌ای فانتزی حل می‌شود (و آیا کلّ نارنجی‌پوش را نمی‌توان گسترش همین راه حل فانتزی برای معضلات اجتماعی دانست؟)، در سنتوری مسئله اعتیاد قهرمان اصلی فیلم در پایان با لحنی خوش‌بینانه درمان می‌شود و مهم‌تر از همه در مهمان مامان آدم و عالم دست به دست هم می‌دهند تا سفره شام باصفای خانم خانه به بهترین وجه چیده شود.از وسواس در فُرم بصری نیز در فیلم‌های متاخر مهرجویی دیگر چندان خبری نیست. بخصوص دو فیلم خوبِ مهمان مامان و سنتوری از این منظر قابل تاملند. و بخصوص سنتوری. این گرایش همراه است با یک جور رفتن به سمت فیلم عامه‌پسند در روایت. صحنه‌ای در میهمان مامان هست که تعدادی از عشق سینماهای قدیمی از گنج قارون یاد می‌کنند. این اتفاقی نیست. خود میهمان مامان از نظر ساده‌لوحی بنیادینش به فیلمفارسی پهلو می‌زند، امّا با حفظ پیچیدگی نگاهش و توجه به وجه گاه پوچ و گاه دردناک رویدادها، از فیلمفارسی فاصله می‌گیرد. گمانم خود مهرجویی در جایی گفته است که آن راحتی (شلختگی) پرداخت در سنتوری ناشی از مضمون فیلم است (خواننده این فیلم مگر جز یک خواننده عامه‌پسند است؟ یعنی معادل فیلمفارسی در حوزه موسیقی) که کاملاً درست است. فیلمفارسی و موسیقی عامه‌پسند همواره موضوعِ میلِ مبهم سینماگران روشنفکر ما بوده است. و اساس مضمونی فیلمفارسی ارائه راه حل فانتزی برای معضل اجتماعی فاصله طبقاتی است، یعنی رسیدن دختر پادشاه به مرد روستایی فقیر.

بله، راه حل فانتزی برای معضل اجتماعی. گفته‌اند و می‌گویند که نارنجی‌پوش را (مانند اپیزود مهرجویی در تهران، طهران) نباید با ملاک فیلم رئالیستی نقد کرد. روشن است. مهرجویی حتماً خودش می‌داند که راه حلی که برای مشکل کثیفی شهر می‌دهد بیشتر به فانتزی شبیه است. در واقع او راه حل نمی‌دهد. فرهنگ‌سازی می‌کند. نارنجی‌پوش فیلمی نیست درباره آنچه هست، فیلمی است درباره آنچه می‌تواند باشد یا باید باشد. چنین می‌گویند. امّا از نظر من این حرف‌ها توجیهی بیش نیست. خواست تلقی دنیایی کاملاً شبیه دنیای خودمان به منزله دنیایی فانتزی با ذات رئالیستی مدیوم سینما و سبک بصری رئالیستی فیلم ناخواناست. ما آدم‌ها نارنجی‌پوش و دنیای نارنجی‌پوش را نمی‌توانیم به عنوان دنیایی فانتزی بپذیریم. این همان کوچه و خیابان و همان آدم‌هایی هستند که وقتی از سالن سینما بیرون بیاییم دوروبرمان می‌بینیم. دیگر اینکه فیلم هیچ تلاشی برای رنگ فانتزی دادن به دنیای خود نکرده است. فانتزی نارنجی‌پوش از نوع فانتزی فیلمفارسی است که در آن واقعاً به نظر می‌رسد که دختر و پسر فقیر از سر بخت یا حُسن نیت و سر عقل آمدن آدم بدها به هم می‌رسند. این عناصر همان طور که اشاره کردم در فیلم‌های دیگر مهرجویی هم هستند، امّا در آنجا با حفظ روی تلخ واقعیت تعدیل شده‌اند و حاصل کار ــ در آنجا ــ پیچیده و عمیق است.

چیز دیگری هم در نارنجی‌پوش هست که ردش را می‌توان در کارهای دیگر مهرجویی گرفت. آن ناباوری به روشنفکری و روشنفکران است. روشنفکر واقعی آن است که روشنفکری‌اش را کنار بگذارد. آن که به عمل رو آورد. عکاسی را کنار بگذارد و جارو به دست بگیرد. عابدینی را در هامون به یاد می‌آورید؟ مهندسی در کار تولید که هامون نجات از سرگشتگی را در یافتن او می‌داند. وکیل و زنش در اجاره نشین ها را به یاد می‌آورید با قفسه‌ای پر از کتاب که از یافتن راه حل برای معضل ساده اجاره‌نشینی عاجزند و فرو ریختن نمادین قفسه کتاب‌ها را؟

همه عناصر نارنجی‌پوش، از خوش‌بینی ساده‌انگارانه تا شلختگی در فُرم تا درک عامیانه از کار روشنفکری، در کارهای دیگر مهرجویی هم قابل‌ردیابی هستند، امّا اگر در آن کارها تنها جزئی از یک کار پیچیده‌تر بودند، و در نارنجی‌پوش با حذف سرسختی واقعیت اجتماعی و سرشت آدمی در برابر هر نوع اصلاح، به ساده‌انگاری تنزل یافته‌اند.

8 thoughts on “نارنجی پوش: فیلمی از داریوش مهرجویی؟

  1. روشنفکر واقعی آن است که روشنفکری‌اش را کنار بگذارد. آن که به عمل رو آورد.

    به نظر من روشنفکری بدون عمل … هیچ فایده ای ندارد … و فکر نمی کنم در این زمینه نیاز به بحث باشد

  2. راست می گویی روبرت … مهرجویی دیگر آن مهرجویی هامون و سارا و لیلا و درخت گلابی و .. نیست … دنیای غریبی شده … بیضایی هم دیگر بیضایی مسافران نیست …

  3. وکیل و زنش در مهمان مامان؟! وکیل و زنش در اجاره نشین ها… در این که نارنجی پوش مزخرفه شکی نیست، اما از شتابزدگی شما هم در نگارش مطالبتون نمیشه گذشت.

  4. سلام

    مگه نشنیدین، اطلاعیه دادن « برای اداره مملکت به تعدادی کارگر ساده نیاز داریم ».
    ظاهرا در ادمه همین قضیه مهرجویی هم دیده برای ادامه کار باید تبدیل به کارگر ساده شود. ولی کارگر ساده شدن در نارنجی پوش و تا حدودی کارهای قبلی هم نتیجه نداده و به آخرین فیلمنامه مهرجویی مجوز ساخت ندادن. ظاهرا برای ادامه کار باید ساده تر از نارنجی پوش شوند.

  5. “مسئله در پا به سن گذاشتن آدم ها نیست، در پا به سن گذاشتن سینماست: آن هایی که نمی دانند چطور با آن پا به سن بگذارند با تحول آن از پا در خواهند آمد. برای همین است که این احتمال فراهم شده است سلسله ناکامی هایی پیش آید و به فاجعه ی کامل منجر شود بی آن که لازم باشد فکر کنیم نابغه ی دیروز خرفت شده است”(آندره بازن، گزیده ی مقالات اساسی کایه دو سینما”
    شاید این چند جمله، سیر مهرجویی را از هامون به سوی چه خوبه برگشتی توضیح دهد

پاسخ دادن به robertsafarian لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *