ترجمه شعر “ای مرگ” از فیلم “کجایی ای برادر”

ای مرگ خواننده: رالف استنلی ای مرگ ای مرگ یه سال دیگه بهم مجال بده. چه اتفاقی داره می‌افته؟ دیگه حتی دست‌های یخی رو که گرفتنم نمی‌تونم ببینم. خب، من مرگم، بالاتر از من کسی نیست، در بهشت و جهنم را من باز می‌کنم. یکی داره التماس می‌کنه ”ای مرگ، نمی‌شه بذاری برای یه روز دیگه؟“ بچه‌ها دعا می‌خوانند، واعظ‌ها موعظه می‌کنند، امّا زمان و ترحم تو کار من جایی نداره من پاهاتو می‌بندم طوری […]

یک حس غریب: شعری از لئوناردو آلیشان

بیداری‌ام را امروز صبح حسّی احاطه کرده است مانند دریایی پیرامون جزیره تختخوابم. حسِّ از دست دادن چیزی جبران‌ناپذیر مثل بطری خالی شراب مثل نامه‌ای که داخل صندوق انداخته‌اند مثل یک هدیه وقتی بازش می‌کنی و چیزی می‌شود، مثل زنی آن گاه که یقین دارد دوستش دارند.  

آواره: شعری از آزاد ماتیان

همین طوری، برای خالی نبودن عریضه به گویشی کهن می‌نویسم که همواره جماعتی اندک بدان سخن گفته‌اند اکنون اندک کسانی ‌ آن را می شناسند و کسانی اندک‌تر بر فهم آن همت می‌ گمارند . نامم را نه بر کاغذهای در هم ریخته‌ام نه بر پوست‌ نوشته های رنگ باخته‌ام،  نه بر کتیبه‌های فرسوده‌ام و  نه بر سنگ قبرهایم پراکنده در سراسر جهان نمی‌یابم (باید نام ایزدی از یاد رفته باشد ماری اهلی که مهربان […]