بینامتنی شده‌ام، حسابی …

چند دقیقه به شروع فیلم مانده است. سرم را تکیه می‌دهم به پشتی صندلی و ناخواسته فکرم می‌رود سراغ متنی که پیش از بیرون آمدن از دفتر مجله روی آن کار می‌کردم: توصیف گردهمایی بزرگ دشت مغان به دستور نادراُقلی برای این که رسماً خود را شاه اعلام کند به قلم اسقف اعظم ارمنیِ زمان نام آبراهام کرتاتسی. اسقف از عصبانی شدن خان مخوف چه وحشتی داشته! راستی اصلاً چرا نادرشاه به برای به دست […]