شعری از خورخه لوئیس بورخس: آدم هایی که دنیا را نجات می بخشند

عادل‌هامردی که در باغچه‌اش کار می‌کند،آن سان که ولتر آرزو داشت.آن کس که از وجود موسیقی سپاسگزار است.آن کس که از یافتن ریشه واژه‌ای لذت می‌برد.آن دو کارگری که در کافه‌ای در جنوب،سرگرم بازی خاموش شطرنجند.کوزه‌گری که درباره رنگ یا شکل کوزه‌ای می‌اندیشد.حروف‌چینی که این صفحه را خوب می‌آراید،هرچند برایش چندان رضایتبخش نباشد.زن و مردی که آخرین مصراع‌های بند معینی از یک شعر بلند را می‌خوانند.آن کس که دست نوازشی بر سر حیوان خفته‌ای می‌کشد.آن […]

چند گزینه گویی از شارل بودلر

با در نظر گرفتن همه چیز، کار کمتر ملال‌آور است تا سرگرم ساختن خویش. من عاشق واگنر هستم، امّا موسیقی گربه‌ای را که بیرون پنجره از دمش آویخته شده و بر شیشه پنجول می‌کشد، ترجیح می‌دهم. هنرمند، خواه ستمدیده و خواه ستمگر، خواه تسلیم و خواه طاغی، برای اینکه حرفی برای بیان کردن داشته باشد، باید پیش از هر چیز، چون انسانی در میان انسان‌های دیگر، در این دنیا سکونت کند. الهام از کار هر […]

یک روز مانده به عید پاک، نوشته زویا پیرزاد

معضل رفتار تعصب‌آمیز نسبت به ازدواج‌ مختلطزویا پیرزاد با کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم مشهور شد. یکی از علل موفقیت این کتاب بازسازی زندگی یک اقلیت قومی (ارامنه) در یکی دو دهه پیش از انقلاب در شهر نفتی آبادان است و جذابیتی که فضاهای این شهر متجدد و محیط‌های خانوادگی و شیوه زیست ارامنه برای خواننده فارسی‌زبان امروزی دارد. در آن کتاب پیرزاد مسائلی مانند عشق ممنوع یک زن خانه‌دار و رابطه ارامنه با […]

داستان فوق العاده ای از ویکتور هیو مونرو (ساکی)

داستانی که ترجمه اش را در اینجا آورده ام از کلاسیک های قصه کوتاه و خود اثر فوق العاده ای است درباره ماهیت قصه گویی و قصه بد، قصه خوب، اخلاق و فانتزی.  قصه‌گوبعدازظهر گرمی بود و کوپه قطار متناسب با گرمای هوا دم‌کرده بود. تا تمپل‌کوم، ایستگاه بعدی، یک ساعت راه بود. سرنشینان کوپه یک دختربچه کوچک بود، و یک دختربچه کوچک‌تر و یک پسربچه کوچک. عمه‌خانمی که به همین بچه‌ها تعلق داشت یکی […]