سنت کلام و ادبیات، آفرینش زبانی، آن قدر ریشهدار است که در هنر نسبتاً جوانی مثل سینما نیز که بر تصویر (و امروزه بر صدا نیز) استوار است، خواه نا خواه مرتب با هنر زبانی، با کلام، مقایسه میشود. از روایت و قصهگویی تصویری سخن میگوییم (این حقیقت دارد که بدون استفاده از کلام و به کمک تصویرها نیز میتوان داستان تعریف کرد) و این روزها حتی از فیلم-مقاله یا مقاله سینمایی. امّا آیا با […]
برچسب: شعر
گربه در گوشه ولرم جمجهام: آزاد ماتیان
این که میبینید، بهار نیست خون گرم است و نیشِ سپید.
کلاغ نوح: آزاد ماتیان
جشن آشتیکنانِ لبها و فوارهها را انتظار میکشم شب آشتیکنانِ آوازهای روحانی و صدای وزش باد را در شاخساران. نسیمی را انتظار میکشم که بر گیسوان مخملی مِه دست نوازش بکشد تا پوستم مور مور و تنم از لذّت گرم شود. من نه حاجتی به نجات دارم، نه نیازی به گریختن از این شهر نفرین شده
روز سوگواری: آزاد ماتیان
روز عزایم. روز تعطیل. کرکرههایم پایین خیابانهایم خلوت. روز عزا هستم. همه پیامبران هم امروز به صلیب کشیده شدهاند و هم امروز
آینههای پریشانگویی: آزاد ماتیان
وقتی فکر میکنم که خورشید میتوانست نه کُرَوی که چهارگوش باشد و درازگوش میتوانست بال داشته باشد و پرواز کند