گفته‌هایی درباره بازیگری

هنر دراماتیک، چنان که امروز مورد سوء‌استفاده قرار گرفته، دیگر به هیچ عنوان هنر پالاینده‌ای نیست؛ بلکه صرفاً نوعی استمناء عاطفی است . . . دشوار بتوان بازیگری یافت که که شخصیتش تحت تأثیر اشتغال به حرفه‌اش به بدی نگراییده باشد. نمی‌شود کسی خودنمایی به عادت او بدل شده باشد، از شخصیتش برای اعمال نوعی قدرت هیپنوتیک بر دیگران بهره‌کشی کرده باشد، بدون اینکه خود از این فرایند هیچ تأثیر پذیرفته باشد.

آلدوس هاکسلی (۱۸۹۴-۱۹۶۳)، نویسنده انگلیسی، ۱۹۳۷

بازیگری با عواطف بسیار ظریف سروکار دارد. بازیگری به معنای نقاب بر چهره زدن نیست. بازیگر، آن گاه که نقشی بازی می‌کند، چیزی را پنهان نمی‌سازد؛ برعکس خود را آشکارا می‌کند.

ژان مورو (متولد ۱۹۲۸)، ۱۹۷۶

بازی کردن هیچ چیزی به یک متن نمی‌افزاید. برعکس، چیزی از آن می‌کاهد.

مارگرت دوراس، ۱۹۹۰

 وقتی نقش آدم‌ها مست را بازی می‌کردم لازم بود کاملاً هشیار باشم

وقتی نقش آدم‌ها مست را بازی می‌کردم لازم بود کاملاً هشیار باشم. در حال مستی نمی‌دانستم چگونه نقش مست را بازی کنم.

ریچارد برتون، ۱۹۸۴

مسئله بازیگری مسئله جذب شخصیت‌ آدم‌های دیگر و افزودن قدری از شخصیت خودت به آن است.

پل نیومن، ۱۹۸۴

 

بازیگری به تن کردن لباس‌ رسمی نیست. بازیگری عریان شدن است. از بر کردن گفتگوها برای فراموش کردن آنهاست، تا بتوانی چنان آنها را ادا کنی که گویی در همان آن به خاطرت خطور کرده‌اند.

گلندا جکسون، ۱۹۹۲

بازیگری بیان کشش روان-رنجورانه است. زندگی دربدری است . . . فایده‌ اصلی بازیگری برای من تأمین هزینه روانکاوی‌ام بوده است.

مارلون براندو، ۱۹۶۰

بازیگری که کارش را خوب می‌داند باید قادر باشد راهنمای تلفن لندن را چنان بخواند که شنونده را شیفته کند.

دانالد سیدن، بازیگر تئاتر و سینمای بریتانیا، ۱۹۸۹

انسان، وقتی در قالب شخص خودش سخن می‌گوید، کمتر از همیشه خودش است. صورتکی به او بدهید، تا حقیقت را به شما بگوید.

اسکار وایلد، ۱۸۹۱

فن مکانیکی بازیگری را می‌توان به کسی آموخت، اما آن روحی که باید به شکل‌های فاقد زندگی حیات ببخشد، باید در خود او وجود داشته باشد. هیچ مدرسه بازیگری نمی‌تواند به شاگردانش بیاموزد که چگونه بیندیشند و احساس کنند. این طبیعت است که هنرمندان ما را برایمان می‌سازد، هرچند ممکن است شیوه درست بیان را هنر به آنها بیاموزد.

اسکار وایلد، ۱۸۸۷

نکته مهم درباره بازیگری، حتی اگر صرفاً به اشاره باشد، بزرگداشت این واقعیت است که ما درون خودمان امکانات نامحدودی داریم.

دانیل دی لوییس، ۱۹۹۰

چنین نیست که تنها خلاقیت خود را به ساختن فیلمی وانهی ــ تمامی زندگی خود را وا می‌نهی! در تئاتر، برعکس، تو این دو زندگی بیگانه با یکدیگر را همزمان زندگی می‌کنی؛ وقتی در آخرین شب نمایش صورتت را می‌شویی راهی جز رویارویی با قالب نداری.

دانیل دی لوییس، ۱۹۸۸

تمام عمرت را صرف انجام کاری می‌کنی که دیگران را به خاطرش روانه تیمارستان می‌کنند.

جین فوندا، ۱۹۷۳

ضروری‌ترین و بنیادی‌ترین نکته در مورد یک بازیگر بزرگ این است که او به هنگام بازی به خود عشق می‌ورزد.

چارلی چاپلین، ۱۹۶۴

درک معنای کامل زندگی وظیفه بازیگر است، تفسیر آن مسئله پیشاروی اوست، و بیان آن، چیزی است که زندگی‌اش را وقف آن کرده است.

مارلون براندو، ۱۹۸۹

فیلم من نخست در سرم متولد می شود، بعد روی کاغذ می‌میرد؛ بعد با آدم‌های زنده و اشیایی که به کار می‌برم دوباره زندگی در آن حلول می‌کند و خود این آدم‌ها و اشیاء روی فیلم کشته می‌شوند، اما همین‌ها وقتی به ترتیب خاصی ردیف و بر پرده سینما افکنده می‌شوند، مانند گل‌هایی که در آب باز می‌شوند، دوباره جان می‌گیرند.

روبر برسون، ۱۹۷۵

کارگردان‌هایی مانند ساتیاجیت رای، روسلینی، برسون، بونوئل، میلوش فورمن، اسکورسیسی و اسپایک لی دقیقاً به این خاطر از بازیگران غیرحرفه‌ای استفاده کرده‌اند که در فیلم‌های آنها درباره آدم‌هایی که روی پرده می‌بینیم به ندرت ممکن است بیش از خود واقعیت توضیحی داده شود. حرفه‌ای‌ها، جز بزرگ‌ترین آنها، معمولاً نه تنها نقش لازم، بلکه توضیخِ آن را بازی می‌کنند.

جان برگر، ۱۹۹۲

تا آنجا که به فرایند فیلمسازی مربوط می‌شود، ستاره‌های سینما اساساً بی‌ارزش- و مطلقاً ضروری هستند.

ویلیام گلدمن، فیلمنانه‌نویس و نویسنده آمریکایی، ۱۹۸۳

فیلم‌ها تنها از راه دور زدن خواست کسانی که در آنها ظاهر می‌شوند، ساخته می‌شوند. نه با استفاده از کاری که آنها می‌کنند، بلکه با استفاده از چیزی که هستند.

روبر برسون، ۱۹۹۰

یک نکته در مورد موفقیت این است که دیگر از مردن نمی‌ترسم. چرا که وقتی ستاره شدی، دیگر مرده‌ای بیش نیستی. یک جسد مومیایی شده هستی.

داستین هافمن، ۱۹۸۴

ریچارد برتون سنگ‌نبشته من است، صلیبی است که بر قبرم افراشته‌اند، عنوان و تصویر من است. من به نوعی شهرت دوزخی دست یافته‌ام و این شهرت هیچ ربطی به استعدادهای من به عنوان بازیگر ندارد. این استعدادها دیگر اهمیت چندانی ندارند. من حالا ریچارد برتونی هستم با شهرت دوزخی.

ریچارد برتون، ۱۹۶۴

Be the first to reply

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *