دستههای اسکناسی که در میان شعلههای آتش بخاری دیواری میسوزند. ضیافتی شبانه و مردمانی با چهرههای غریب، بیشتر سفیدرو و چشمآبی، که پوتین با پا و لباسهای گرم به تن دارند پیرامون بخاری. جوانی رنگپریده در میان مهمانان. کوپه قطاری که او و یکی دیگر از مهمانان را به سن پترزبورگ میآورد. اینها همه چیزهایی است که از رمان ابله در نوجوانی به یادم مانده بود. تازه اطمینان ندارم این تصویرها از خواندن رمان در […]
دسته: ادبیات
درباره جعفر مدرس صادقی
این یادداشتی قدیمی است درباره دو تا از کتابهای جعفر مدرس صادقی. آن را چند سال پیش در پاسخ نظرخواهی روزنامهای نوشتهام. اخیراً آن را خواندم و دیدم در بردارنده نظرم به اختصار درباره بهترین داستاننویس زنده ادبیات معاصرمان است. هم نقاط قوت کارش و هم آن عیب بنیادینی را که مانع از همدلی عمیق با او میشود. کیست این مدعی بیادعا؟ این اواخر دو کتاب از جعفر مدرس صادقی خواندهام: مجموعه قصههای آن طرف […]
فضای محرم و دغدغه آزاد ماتیان
در فیس بوک چرخ میزنم. دوستی عکسهای مراسم خیمهسوزان عاشورا را گذاشته است با نوشتهای طعنهآمیز به اوضاع زمانه. دوستی عکسی از داون تاون لس آنجلس را و آن را به کوچه برلن تشبیه کرده است. صدای طبلهای دستههای محرم دوستی را یاد طبل زدن کاترین در نمایشنامه ننه دلاور انداخته است. دوستی عکسی از غلامحسین ساعدی گذاشته با یکی از نامههای پر از اندوه و یاس او به محبوبش طاهره. دوستی خبر نمایش فیلمش […]
زاده شدیم: ترجمه شعر دیگری از آزاد ماتیان
این روزها دارم شعرهای آزاد ماتیان را به فارسی ترجمه میکنم. دو شعر بلندش را قبلاً در سایت گذاشتهام. و حالا ترجمه شعری از کتاب جدیدش “نشان جهان”. قرار است یک ماه دیگر بزرگداشتی برای او بگیریم و دوست دارم تا آن وقت دست کم چهار-پنج شعر دیگر از کارهایش را ترجمه و در “هویس” یا جای دیگر منتشر کنم. در ضمن ترجمه این شعرها را برای گفتار فیلم مستند جدیدم به نام “میان دو […]
آواره: شعری از آزاد ماتیان
همین طوری، برای خالی نبودن عریضه به گویشی کهن مینویسم که همواره جماعتی اندک بدان سخن گفتهاند اکنون اندک کسانی آن را می شناسند و کسانی اندکتر بر فهم آن همت می گمارند . نامم را نه بر کاغذهای در هم ریختهام نه بر پوست نوشته های رنگ باختهام، نه بر کتیبههای فرسودهام و نه بر سنگ قبرهایم پراکنده در سراسر جهان نمییابم (باید نام ایزدی از یاد رفته باشد ماری اهلی که مهربان […]