بنا به رسم این ایام که هرچه در هر زمینهای میخواهیم بنویسیم باید یک جوری ربطش بدهیم به بیماری جهانگیر کرونا و پیآمدهای آن مانند خانهنشینی و قرنطینه و استفاده از فرصت برای کتاب خواندن و فیلم دیدن و پیشنهاد کتاب و فیلم و سریال و غیره، در جستوجوی موضوع مناسب رسیدم به صحبتهایی که این روزها دربارهی کنترل اطلاعات شهروندان و تجاوز به حریم خصوصی و از این دست میشود. موضوع از این قرار است که در همهی کشورها به نسبتهای مختلف برای کنترل شیوع بیماری میکوشند شهروندان را کنترل کنند. در کره جنوبی حکومت آمار مبتلایان را دارد و اگر شما با یکی از این مبتلایان تماس داشته باشید، متوجه میشود و با پیامک به شما هشدار میدهد. این اندازه از کنترل که مرکز نظارت معینی هر لحظه بداند هریک از شهروندان کجا هستند و با کی ملاقات میکنند حقیقتاً ترسناک مینماید.
ادوارد اسنودن که چند سال پیش به خاطر افشای اطلاعات سازمانهای اطلاعاتی آمریکا مشهور شد و ناچار شد از آمریکا فرار کند، این روزها در مصاحبهای اعلام کرده است که شیوههای کنترل شهروندان توسط حکومتهای تمامیتخواه، بانکهای اطلاعاتی و ساختارهایی به وجود میآورد که بعد از سپری شدن دوران حاضر نیز به جای خود باقی خواهند ماند و برای نظارت بر شهروندان به کار گرفته خواهند شد. او از این ساختارها و شیوههای نظارت به عنوان «معماری سرکوب» نام برده است.
نگرانی از دسترسی بیسابقهی حکومتها و شرکتهای بزرگ شبیه گوگل و فیسبوک به اطلاعات شخصی و امکان کنترل لحظه به لحظهی آدمهای کوچه و خیابان که میتواند برای آگاهی از فعالیتهای اجتماعی و ممانعت از شکلگیری حرکتهای اجتماعی تحولخواه به کار گرفته شود، البته موضوع تازهای نیست. چند سالی است که بحث دربارهی استفادهی فیسبوک از اطلاعات کاربرانش و خریدوفروش این اطلاعات و ارائهی آنها به نهادهای امنیتی داغ است. چند سالی است که همین رسانههای فراگیر که خود بخشی از ماجرا هستند مرتب به ما آدمهای معمولی هشدار میدهند که مواظب باشیم مبادا اطلاعات شخصیمان فاش شود و مورد سو استفاده قرار بگیرد. و ما که تا چند روز پیش هیچ اهمیتی نمیدادیم شماره تلفن یا ایمیلمان را به هر که خواست بدهیم، امروز حتی برای ثبت اینها در سامانهای که برای کنترل بیماری برپا شده نگران و مرددیم.
اما غرض من از نوشتن این چند سطر چیز دیگری است. میگویند بشر فراموشکار است. الان ترس از اینکه حکومتها از امکانات دیجیتال و اینترنت برای کنترل ما استفاده کنند چنان فراگیر شده که فراموش کردهایم تا همین چند سال پیش همه صحبت از امکانات بینظیر و دنیای آزادی بود که قرار بود با استفاده از همین امکانات فراگیر شود. به نظر میآمد دوران آزادیهای فردی فراگیر فرا رسیده است. میتوانی کتاب بنویسی و خودت منتشرش کنی و منت ناشر را هم نکشی. هر فیلمی دلت میخواهد بسازی و راحت با یک کلیک آنلاین منتشر کنی و میلیونها نفر به آن دسترسی خواهند داشت ــ فارغ از سانسور و تقاضاهای تهیهکننده و ناشر. یا در مقام شهروندخبرنگار با موبایلت از هرچه دلت خواست فیلم بگیری و به هرجا میخواهی بفرستی. امروز دیگر گمانم باید برای همه آشکار شده باشد که این تصورات توهماتی بیش نبوده است. شما میتوانی فیلم «خودت» را بسازی و رمان «خودت» را بنویسی و آن را در فضای مجازی منتشر کنی، اما حالا دیگر باید روشن شده باشد که از میلیونها نفری که میتوانند با یک کلیک فیلمت را ببینند، شاید حتی یک نفر همین این کلیک را نکند. تو میتوانی از رویدادهای روز فیلم بگیری، اما باید جایی باشد که فیلم را برایت نشان دهد. و اگر خودت به فکر راهاندازی چنین جایی باشی ــ کانالی، پیجی، … ــ به زودی میبینی که برای دستوپا کردن مشتری باید تن به سلیقهی مخاطبی بدهی که سلیقهاش را در نهایت همان ناشرها و تهیهکنندهها و حکومتها شکل میدهند.
معنی این حرفها این است که تکنولوژی دیجیتال در تمام زمینهها امکاناتی فراهم کرده است که تا چند دههی پیش فکرش را هم نمیکردیم. شهروندان و دولتها میتوانند از این امکانات هریک در راستای اهداف خودشان استفاده کنند. به عبارت دیگر تکنولوژی وسیلهای است که گروههای اجتماعی ذینفع و افراد، هریک متناسب با منافع خودشان، از آن بهره بگیرند. شهروند در مواردی میتواند از امکانات رهاییبخش اینترنت بهره بگیرد و حکومتها و شرکتهای بزرگ میتوانند از این تکنولوژی برای کنترل فعالیتهای شهروندان استفاده کنند.
معنی این حرف چونوچرا در دیدگاهی است مبنی بر اینکه تکنولوژی ماهیت و اقتضائاتی دارد که از آنها گریزی نیست. مطابق این دیدگاه تکنولوژی دیجیتال ذاتاً کثرتگراست و امکان دسترسی همهی شهروندان را به وسایل بیان نظراتشان فراهم میآورد. اما اتفاقی که در همین زمان کوتاه افتاده است به گمانم خلاف این را ثابت میکند. تکنولوژی وسیله است و هر طرف ماجرا دیر یا زود یاد میگیرد که از این وسیله چگونه برای حفظ منافع خودش استفاده کند.
ممنون از جستار شما جناب صافاریان.
به نظرم «وسیله» خواندن تکنولوژی یعنی خالی کردن آن از بار ارزشی که حمل میکند. تکنولوژی value-free نیست بلکه خود نمایاندهی ارزشهایی همچون «راحتی» و «تسهیل» زندگی بشر است. عطش سیریناپذیر انسان به تکنولوژی جدید و افسونزدگی او دشمن آزادی او شده و حتی سلامت روان او را نیز تهدید میکند. شاید به انقلابی در ارزشها نیاز داریم. اینکه با این انگاره مبارزه کنیم که «راحتی چیز خوبی است» چون تکنولوژی پیآیند چنین انگارهایست. اما در عین حال نمیتوان یکسره به تکنولوژی بدبین بود. انتشار همین جستار و نگارش نظرها زیر آن به یمن ههمین جهان دیجیتال فراهم شده. تمام اینها یک نکتهی اساسی را به ما یادآور میشود: اینکه سامانبخشی به زندگانی بشری همواره نیازمند سیاست و حقوق است و علم science یا تکنولوژی به تنهایی نباید ساماندهندهی زندگی بشر باشند. تنها با قانون و آموزش انسانی میتوان توحش تکنولوژیک را کنترل و جنبههای شر آن را یادآوری کرد. جنبههایی که سالها پیش اورول در «١٩٨۴» یا کوبریک در «٢٠٠١: ادیسهی فضایی » به ما متذکر شده بودند.
سلام. سؤالی از شما داشتم.
شما در ترجمهی کتاب «تاریخ سینما»ی بوردول و تامپسن، نام Carl Dreyer را بهشکل درهیِر آوردهاید. خواستم بپرسم که دلیل انتخابِ این برگردان چه بوده است، زیرا تلفظ این نام -حداقل بهنظر من- به درایِر نزدیکتر است.
سلام. حق با شماست، تلفظ نام این کارگردان به درایر نزدیکتر است. یکی از اشتباهاتی که پیش میآید، تحت تاثیر قرار گرفتن شکل نوشتهی یک نام است. و در ضمن در زمان ترجمهی کتاب امکان چک آنلاین وجود نداشت. امروز خوشبحتانه این کار سادهتر شده است.